English    Türkçe    فارسی   

3
2396-2420

  • سجده کرد و گفت کای دانای سوز ** در دل داود انداز آن فروز
  • در دلش نه آنچ تو اندر دلم ** اندر افکندی براز ای مفضلم
  • این بگفت و گریه در شد های های ** تا دل داود بیرون شد ز جای
  • گفت هین امروز ای خواهان گاو ** مهلتم ده وین دعاوی را مکاو
  • تا روم من سوی خلوت در نماز ** پرسم این احوال از دانای راز 2400
  • خوی دارم در نماز این التفات ** معنی قرة عینی فی الصلوة
  • روزن جانم گشادست از صفا ** می‌رسد بی واسطه نامه‌ی خدا
  • نامه و باران و نور از روزنم ** می‌فتد در خانه‌ام از معدنم
  • دوزخست آن خانه کان بی روزنست ** اصل دین ای بنده روزن کردنست
  • تیشه‌ی هر بیشه‌ای کم زن بیا ** تیشه زن در کندن روزن هلا 2405
  • یا نمی‌دانی که نور آفتاب ** عکس خورشید برونست از حجاب
  • نور این دانی که حیوان دید هم ** پس چه کرمنا بود بر آدمم
  • من چو خورشیدم درون نور غرق ** می‌ندانم کرد خویش از نور فرق
  • رفتنم سوی نماز و آن خلا ** بهر تعلیمست ره مر خلق را
  • کژ نهم تا راست گردد این جهان ** حرب خدعه این بود ای پهلوان 2410
  • نیست دستوری و گر نه ریختی ** گرد از دریای راز انگیختی
  • همچنین داود می‌گفت این نسق ** خواست گشتن عقل خلقان محترق
  • پس گریبانش کشید از پس یکی ** که ندارم در یکیی‌اش شکی
  • با خود آمد گفت را کوتاه کرد ** لب ببست و عزم خلوتگاه کرد
  • در خلوت رفتن داود تا آنچ حقست پیدا شود
  • در فرو بست و برفت آنگه شتاب ** سوی محراب و دعای مستجاب 2415
  • حق نمودش آنچ بنمودش تمام ** گشت واقف بر سزای انتقام
  • روز دیگر جمله خصمان آمدند ** پیش داود پیمبر صف زدند
  • همچنان آن ماجراها باز رفت ** زود زد آن مدعی تشنیع زفت
  • حکم کردن داود بر صاحب گاو کی از سر گاو برخیز و تشنیع صاحب گاو بر داود علیه السلام
  • گفت داودش خمش کن رو بهل ** این مسلمان را ز گاوت کن بحل
  • چون خدا پوشید بر تو ای جوان ** رو خمش کن حق ستاری بدان 2420