English    Türkçe    فارسی   

3
2450-2474

  • تا کنون از بهر یک گاو این لعین ** می‌زند فرزند او را در زمین 2450
  • او بخود برداشت پرده از گناه ** ورنه می‌پوشید جرمش را اله
  • کافر و فاسق درین دور گزند ** پرده خود را بخود بر می‌درند
  • ظلم مستورست در اسرار جان ** می‌نهد ظالم بپیش مردمان
  • که ببینیدم که دارم شاخها ** گاو دوزخ را ببینید از ملا
  • گواهی دادن دست و پا و زبان بر سر ظالم هم در دنیا
  • پس همینجا دست و پایت در گزند ** بر ضمیر تو گواهی می‌دهند 2455
  • چون موکل می‌شود برتو ضمیر ** که بگو تو اعتقادت وا مگیر
  • خاصه در هنگام خشم و گفت و گو ** می‌کند ظاهر سرت را مو بمو
  • چون موکل می‌شود ظلم و جفا ** که هویدا کن مرا ای دست و پا
  • چون همی‌گیرد گواه سر لگام ** خاصه وقت جوش و خشم و انتقام
  • پس همان کس کین موکل می‌کند ** تا لوای راز بر صحرا زند 2460
  • پس موکلهای دیگر روز حشر ** هم تواند آفرید از بهر نشر
  • ای بده دست آمده در ظلم و کین ** گوهرت پیداست حاجت نیست این
  • نیست حاجت شهره گشتن در گزند ** بر ضمیر آتشینت واقف‌اند
  • نفس تو هر دم بر آرد صد شرار ** که ببینیدم منم ز اصحاب نار
  • جزو نارم سوی کل خود روم ** من نه نورم که سوی حضرت شوم 2465
  • همچنان کین ظالم حق ناشناس ** بهر گاوی کرد چندین التباس
  • او ازو صد گاو برد و صد شتر ** نفس اینست ای پدر از وی ببر
  • نیز روزی با خدا زاری نکرد ** یا ربی نامد ازو روزی بدرد
  • کای خدا خصم مرا خشنود کن ** گر منش کردم زیان تو سود کن
  • گر خطا کشتم دیت بر عاقله‌ست ** عاقله‌ی جانم تو بودی از الست 2470
  • سنگ می‌ندهد به استغفار در ** این بود انصاف نفس ای جان حر
  • برون رفتن به سوی آن درخت
  • چون برون رفتند سوی آن درخت ** گفت دستش را سپس بندید سخت
  • تا گناه و جرم او پیدا کنم ** تا لوای عدل بر صحرا زنم
  • گفت ای سگ جد او را کشته‌ای ** تو غلامی خواجه زین رو گشته‌ای