English    Türkçe    فارسی   

3
2609-2633

  • آن یکی بس دور بین و دیده‌کور ** از سلیمان کور و دیده پای مور
  • و آن دگر بس تیزگوش و سخت کر ** گنج و در وی نیست یک جو سنگ زر 2610
  • وآن دگر عور و برهنه لاشه‌باز ** لیک دامنهای جامه‌ی او دراز
  • گفت کور اینک سپاهی می‌رسند ** من همی‌بینم که چه قومند و چند
  • گفت کر آری شنودم بانگشان ** که چه می‌گویند پیدا و نهان
  • آن برهنه گفت ترسان زین منم ** که ببرند از درازی دامنم
  • کور گفت اینک به نزدیک آمدند ** خیز بگریزیم پیش از زخم و بند 2615
  • کر همی‌گوید که آری مشغله ** می‌شود نزدیکتر یاران هله
  • آن برهنه گفت آوه دامنم ** از طمع برند و من ناآمنم
  • شهر را هشتند و بیرون آمدند ** در هزیمت در دهی اندر شدند
  • اندر آن ده مرغ فربه یافتند ** لیک ذره‌ی گوشت بر وی نه نژند
  • مرغ مرده‌ی خشک وز زخم کلاغ ** استخوانها زار گشته چون پناغ 2620
  • زان همی‌خوردند چون از صید شیر ** هر یکی از خوردنش چون پیل سیر
  • هر سه زان خوردند و بس فربه شدند ** چون سه پیل بس بزرگ و مه شدند
  • آنچنان کز فربهی هر یک جوان ** در نگنجیدی ز زفتی در جهان
  • با چنین گبزی و هفت اندام زفت ** از شکاف در برون جستند و رفت
  • راه مرگ خلق ناپیدا رهیست ** در نظر ناید که آن بی‌جا رهیست 2625
  • نک پیاپی کاروانها مقتفی ** زین شکاف در که هست آن مختفی
  • بر در ار جویی نیابی آن شکاف ** سخت ناپیدا و زو چندین زفاف
  • شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن
  • کر امل را دان که مرگ ما شنید ** مرگ خود نشنید و نقل خود ندید
  • حرص نابیناست بیند مو بمو ** عیب خلقان و بگوید کو بکو
  • عیب خود یک ذره چشم کور او ** می‌نبیند گرچه هست او عیب‌جو 2630
  • عور می‌ترسد که دامانش برند ** دامن مرد برهنه چون درند
  • مرد دنیا مفلس است و ترسناک ** هیچ او را نیست از دزدانش باک
  • او برهنه آمد و عریان رود ** وز غم دزدش جگر خون می‌شود