English    Türkçe    فارسی   

3
2689-2713

  • آشنایی عقل با عقل از صفا ** چون شود هر دم فزون باشد ولا
  • آشنایی نفس با هر نفس پست ** تو یقین می‌دان که دم دم کمترست 2690
  • زانک نفسش گرد علت می‌تند ** معرفت را زود فاسد می‌کند
  • گر نخواهی دوست را فردا نفیر ** دوستی با عاقل و با عقل گیر
  • از سموم نفس چون با علتی ** هر چه گیری تو مرض را آلتی
  • گر بگیری گوهری سنگی شود ** ور بگیری مهر دل جنگی شود
  • ور بگیری نکته‌ی بکری لطیف ** بعد درکت گشت بی‌ذوق و کثیف 2695
  • که من این را بس شنیدم کهنه شد ** چیز دیگر گو بجز آن ای عضد
  • چیز دیگر تازه و نو گفته گیر ** باز فردا زان شوی سیر و نفیر
  • دفع علت کن چو علت خو شود ** هرحدیثی کهنه پیشت نو شود
  • تا که از کهنه برآرد برگ نو ** بشکفاند کهنه صد خوشه ز گو
  • ما طبیبانیم شاگردان حق ** بحر قلزم دید ما را فانفلق 2700
  • آن طبیبان طبیعت دیگرند ** که به دل از راه نبضی بنگرند
  • ما به دل بی واسطه خوش بنگریم ** کز فراست ما به عالی منظریم
  • آن طبیبان غذااند و ثمار ** جان حیوانی بدیشان استوار
  • ما طبیبان فعالیم و مقال ** ملهم ما پرتو نور جلال
  • کین چنین فعلی ترا نافع بود ** و آنچنان فعلی ز ره قاطع بود 2705
  • اینچنین قولی ترا پیش آورد ** و آنچنان قولی ترا نیش آورد
  • آن طبیبان را بود بولی دلیل ** وین دلیل ما بود وحی جلیل
  • دست‌مزدی می نخواهیم از کسی ** دست‌مزد ما رسد از حق بسی
  • هین صلا بیماری ناسور را ** داروی ما یک بیک رنجور را
  • معجزه خواستن قوم از پیغامبران
  • قوم گفتند ای گروه مدعی ** کو گواه علم طب و نافعی 2710
  • چون شما بسته همین خواب و خورید ** همچو ما باشید در ده می‌چرید
  • چون شما در دام این آب و گلید ** کی شما صیاد سیمرغ دلید
  • حب جاه و سروری دارد بر آن ** که شمارد خویش از پیغامبران