English    Türkçe    فارسی   

3
2851-2875

  • اینچنین کردست با آن پهلوان ** سست سستش منگرید ای دیگران
  • مادر و بابای ما را آن حسود ** تاج و پیرایه بچالاکی ربود
  • کردشان آنجا برهنه و زار و خوار ** سالها بگریست آدم زار زار
  • که ز اشک چشم او رویید نبت ** که چرا اندر جریده‌ی لاست ثبت
  • تو قیاسی گیر طراریش را ** که چنان سرور کند زو ریش را 2855
  • الحذر ای گل‌پرستان از شرش ** تیغ لا حولی زنید اندر سرش
  • کو همی‌بیند شما را از کمین ** که شما او را نمی‌بینید هین
  • دایما صیاد ریزد دانه‌ها ** دانه پیدا باشد و پنهان دغا
  • هر کجا دانه بدیدی الحذر ** تا نبندد دام بر تو بال و پر
  • زانک مرغی کو بترک دانه کرد ** دانه از صحرای بی تزویر خورد 2860
  • هم بدان قانع شد و از دام جست ** هیچ دامی پر و بالش را نبست
  • وخامت کار آن مرغ کی ترک حزم کرد از حرص و هوا
  • باز مرغی فوق دیواری نشست ** دیده سوی دانه دامی ببست
  • یک نظر او سوی صحرا می‌کند ** یک نظر حرصش به دانه می‌کشد
  • این نظر با آن نظر چالیش کرد ** ناگهانی از خرد خالیش کرد
  • باز مرغی کان تردد را گذاشت ** زان نظر بر کند و بر صحرا گماشت 2865
  • شاد پر و بال او بخا له ** تا امام جمله آزادان شد او
  • هر که او را مقتدا سازد برست ** در مقام امن و آزادی نشست
  • زانک شاه حازمان آمد دلش ** تا گلستان و چمن شد منزلش
  • حزم ازو راضی و او راضی ز حزم ** این چنین کن گر کنی تدبیر و عزم
  • بارها در دام حرص افتاده‌ای ** حلق خود را در بریدن داده‌ای 2870
  • بازت آن تواب لطف آزاد کرد ** توبه پذرفت و شما را شاد کرد
  • گفت ان عدتم کذا عدنا کذا ** نحن زوجنا الفعال بالجزا
  • چونک جفتی را بر خود آورم ** آید آن را جفتش دوانه لاجرم
  • جفت کردیم این عمل را با اثر ** چون رسد جفتی رسد جفتی دگر
  • چون رباید غارتی از جفت شوی ** جفت می‌آید پس او شوی‌جوی 2875