English    Türkçe    فارسی   

3
2878-2902

  • باز چون پروانه‌ی نسیان رسید ** جانتان را جانب آتش کشید
  • کم کن ای پروانه نسیان و شکی ** در پر سوزیده بنگر تو یکی
  • چون رهیدی شکر آن باشد که هیچ ** سوی آن دانه نداری پیچ پیچ 2880
  • تا ترا چون شکر گویی بخشد او ** روزیی بی دام و بی خوف عدو
  • شکر آن نعمت که‌تان آزاد کرد ** نعمت حق را بباید یاد کرد
  • چند اندر رنجها و در بلا ** گفتی از دامم رها ده ای خدا
  • تا چنین خدمت کنم احسان کنم ** خاک اندر دیده‌ی شیطان زنم
  • حکایت نذر کردن سگان هر زمستان کی این تابستان چون بیاید خانه سازیم از بهر زمستان را
  • سگ زمستان جمع گردد استخوانش ** زخم سرما خرد گرداند چنانش 2885
  • کو بگوید کین قدر تن که منم ** خانه‌ای از سنگ باید کردنم
  • چونک تابستان بیاید من بچنگ ** بهر سرما خانه‌ای سازم ز سنگ
  • چونک تابستان بیاید از گشاد ** استخوانها پهن گردد پوست شاد
  • گوید او چون زفت بیند خویش را ** در کدامین خانه گنجم ای کیا
  • زفت گردد پا کشد در سایه‌ای ** کاهلی سیری غری خودرایه‌ای 2890
  • گویدش دل خانه‌ای ساز ای عمو ** گوید او در خانه کی گنجم بگو
  • استخوان حرص تو در وقت درد ** درهم آید خرد گردد در نورد
  • گویی از توبه بسازم خانه‌ای ** در زمستان باشدم استانه‌ای
  • چون بشد درد و شدت آن حرص زفت ** همچو سگ سودای خانه از تو رفت
  • شکر نعمت خوشتر از نعمت بود ** شکرباره کی سوی نعمت رود 2895
  • شکر جان نعمت و نعمت چو پوست ** ز آنک شکر آرد ترا تا کوی دوست
  • نعمت آرد غفلت و شکر انتباه ** صید نعمت کن بدام شکر شاه
  • نعمت شکرت کند پرچشم و میر ** تا کنی صد نعمت ایثار فقیر
  • سیر نوشی از طعام و نقل حق ** تا رود از تو شکم‌خواری و دق
  • منع کردن انبیا را از نصیحت کردن و حجت آوردن جبریانه
  • قوم گفتند ای نصوحان بس بود ** اینچ گفتید ار درین ده کس بود 2900
  • قفل بر دلهای ما بنهاد حق ** کس نداند برد بر خالق سبق
  • نقش ما این کرد آن تصویرگر ** این نخواهد شد بگفت و گو دگر