English    Türkçe    فارسی   

3
305-329

  • جملگان چون اشتران بسته‌پای ** که گشایی زانوی ایشان برای 305
  • خوش دوان و شادمانه سوی خان ** از دعای او شدندی پا دوان
  • آزمودی تو بسی آفات خویش ** یافتی صحت ازین شاهان کیش
  • چند آن لنگی تو رهوار شد ** چند جانت بی غم و آزار شد
  • ای مغفل رشته‌ای بر پای بند ** تا ز خود هم گم نگردی ای لوند
  • ناسپاسی و فراموشی تو ** یاد ناورد آن عسل‌نوشی تو 310
  • لاجرم آن راه بر تو بسته شد ** چون دل اهل دل از تو خسته شد
  • زودشان در یاب و استغفار کن ** همچو ابری گریه‌های زار کن
  • تا گلستانشان سوی تو بشکفد ** میوه‌های پخته بر خود وا کفد
  • هم بر آن در گرد کم از سگ مباش ** با سگ کهف ار شدستی خواجه‌تاش
  • چون سگان هم مر سگان را ناصح‌اند ** که دل اندر خانه‌ی اول ببند 315
  • آن در اول که خوردی استخوان ** سخت گیر و حق گزار آن را ممان
  • می‌گزندش تا ز ادب آنجا رود ** وز مقام اولین مفلح شود
  • می‌گزندش کای سگ طاغی برو ** با ولی نعمتت یاغی مشو
  • بر همان در همچو حلقه بسته باش ** پاسبان و چابک و برجسته باش
  • صورت نقض وفای ما مباش ** بی‌وفایی را مکن بیهوده فاش 320
  • مر سگان را چون وفا آمد شعار ** رو سگان را ننگ و بدنامی میار
  • بی‌وفایی چون سگان را عار بود ** بی‌وفایی چون روا داری نمود
  • حق تعالی فخر آورد از وفا ** گفت من اوفی بعهد غیرنا
  • بی‌وفایی دان وفا با رد حق ** بر حقوق حق ندارد کس سبق
  • حق مادر بعد از آن شد کان کریم ** کرد او را از جنین تو غریم 325
  • صورتی کردت درون جسم او ** داد در حملش ورا آرام و خو
  • همچو جزو متصل دید او ترا ** متصل را کرد تدبیرش جدا
  • حق هزاران صنعت و فن ساختست ** تا که مادر بر تو مهر انداختست
  • پس حق حق سابق از مادر بود ** هر که آن حق را نداند خر بود