English    Türkçe    فارسی   

3
3191-3215

  • جان‌شناسان از عددها فارغ‌اند ** غرقه‌ی دریای بی‌چونند و چند
  • جان شو و از راه جان جان را شناس ** یار بینش شو نه فرزند قیاس
  • چون ملک با عقل یک سررشته‌اند ** بهر حکمت را دو صورت گشته‌اند
  • آن ملک چون مرغ بال و پر گرفت ** وین خرد بگذاشت پر و فر گرفت
  • لاجرم هر دو مناصر آمدند ** هر دو خوش رو پشت همدیگر شدند 3195
  • هم ملک هم عقل حق را واجدی ** هر دو آدم را معین و ساجدی
  • نفس و شیطان بوده ز اول واحدی ** بوده آدم را عدو و حاسدی
  • آنک آدم را بدن دید او رمید ** و آنک نور متمن دید او خمید
  • آن دو دیده‌روشنان بودند ازین ** وین دو را دیده ندیده غیر طین
  • این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند ** چون نشاید بر جهود انجیل خواند 3200
  • کی توان با شیعه گفتن از عمر ** کی توان بربط زدن در پیش کر
  • لیک گر در ده به گوشه یک کسست ** های هویی که برآوردم بسست
  • مستحق شرح را سنگ و کلوخ ** ناطقی گردد مشرح با رسوخ
  • بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه باستدعاء حاجت آفرید خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد کی امن یجیب المضطر اذا دعاه اضطرار گواه استحقاقست
  • آن نیاز مریمی بودست و درد ** که چنان طفلی سخن آغاز کرد
  • جزو او بی او برای او بگفت ** جزو جزوت گفت دارد در نهفت 3205
  • دست و پا شاهد شوندت ای رهی ** منکری را چند دست و پا نهی
  • ور نباشی مستحق شرح و گفت ** ناطقه‌ی ناطق ترا دید و بخفت
  • هر چه رویید از پی محتاج رست ** تا بیابد طالبی چیزی که جست
  • حق تعالی گر سماوات آفرید ** از برای دفع حاجات آفرید
  • هر کجا دردی دوا آنجا رود ** هر کجا فقری نوا آنجا رود 3210
  • هر کجا مشکل جواب آنجا رود ** هر کجا کشتیست آب آنجا رود
  • آب کم جو تشنگی آور بدست ** تا بجوشد آب از بالا و پست
  • تا نزاید طفلک نازک گلو ** کی روان گردد ز پستان شیر او
  • رو بدین بالا و پستیها بدو ** تا شوی تشنه و حرارت را گرو
  • بعد از آن بانگ زنبور هوا ** بانگ آب جو بنوشی ای کیا 3215