English    Türkçe    فارسی   

3
3220-3244

  • هم از آن ده یک زنی از کافران ** سوی پیغامبر دوان شد ز امتحان 3220
  • پیش پیغامبر در آمد با خمار ** کودکی دو ماه زن را بر کنار
  • گفت کودک سلم الله علیک ** یا رسول الله قد جنا الیک
  • مادرش از خشم گفتش هی خموش ** کیت افکند این شهادت را بگوش
  • این کیت آموخت ای طفل صغیر ** که زبانت گشت در طفلی جریر
  • گفت حق آموخت آنگه جبرئیل ** در بیان با جبرئیلم من رسیل 3225
  • گفت کو گفتا که بالای سرت ** می‌نبینی کن به بالا منظرت
  • ایستاده بر سر تو جبرئیل ** مر مرا گشته به صد گونه دلیل
  • گفت می‌بینی تو گفتا که بلی ** بر سرت تابان چو بدری کاملی
  • می‌بیاموزد مرا وصف رسول ** زان علوم می‌رهاند زین سفول
  • پس رسولش گفت ای طفل رضیع ** چیست نامت باز گو و شو مطیع 3230
  • گفت نامم پیش حق عبدالعزیز ** عبد عزی پیش این یک مشت حیز
  • من ز عزی پاک و بیزار و بری ** حق آنک دادت این پیغامبری
  • کودک دو ماهه همچون ماه بدر ** درس بالغ گفته چون اصحاب صدر
  • پس حنوط آن دم ز جنت در رسید ** تا دماغ طفل و مادر بو کشید
  • هر دو می‌گفتند کز خوف سقوط ** جان سپردن به برین بوی حنوط 3235
  • آن کسی را کش معرف حق بود ** جامد و نامیش صد صدق زند
  • آنکسی را کش خدا حافظ بود ** مرغ و ماهی مر ورا حارس شود
  • ربودن عقاب موزه‌ی مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن
  • اندرین بودند کواز صلا ** مصطفی بشنید از سوی علا
  • خواست آبی و وضو را تازه کرد ** دست و رو را شست او زان آب سرد
  • هر دو پا شست و به موزه کرد رای ** موزه را بربود یک موزه‌ربای 3240
  • دست سوی موزه برد آن خوش‌خطاب ** موزه را بربود از دستش عقاب
  • موزه را اندر هوا برد او چو باد ** پس نگون کرد و از آن ماری فتاد
  • در فتاد از موزه یک مار سیاه ** زان عنایت شد عقابش نیکخواه
  • پس عقاب آن موزه را آورد باز ** گفت هین بستان و رو سوی نماز