English    Türkçe    فارسی   

3
3369-3393

  • گفت رو بفروش خود را و بره ** چونک استا گشته‌ای بر جه ز چه
  • بر مسلمانان زیان انداز تو ** کیسه و همیانها را کن دوتو 3370
  • من درون خشت دیدم این قضا ** که در آیینه عیان شد مر ترا
  • عاقل اول بیند آخر را بدل ** اندر آخر بیند از دانش مقل
  • باز زاری کرد کای نیکوخصال ** مر مرا در سر مزن در رو ممال
  • از من آن آمد که بودم ناسزا ** ناسزایم را تو ده حسن الجزا
  • گفت تیری جست از شست ای پسر ** نیست سنت کید آن واپس به سر 3375
  • لیک در خواهم ز نیکوداوری ** تا که ایمان آن زمان با خود بری
  • چونک ایمان برده باشی زنده‌ای ** چونک با ایمان روی پاینده‌ای
  • هم در آن دم حال بر خواجه بگشت ** تا دلش شوریده و آوردند طشت
  • شورش مرگست نه هیضه‌ی طعام ** قی چه سودت دارد ای بدبخت خام
  • چار کس بردند تا سوی وثاق ** ساق می‌مالید او بر پشت ساق 3380
  • پند موسی نشنوی شوخی کنی ** خویشتن بر تیغ پولادی زنی
  • شرم ناید تیغ را از جان تو ** آن تست این ای برادر آن تو
  • دعاکردن موسی آن شخص را تا بایمان رود از دنیا
  • موسی آمد در مناجات آن سحر ** کای خدا ایمان ازو مستان مبر
  • پادشاهی کن برو بخشا که او ** سهو کرد و خیره‌رویی و غلو
  • گفتمش این علم نه درخورد تست ** دفع پندارید گفتم را و سست 3385
  • دست را بر اژدها آنکس زند ** که عصا را دستش اژدرها کند
  • سر غیب آن را سزد آموختن ** که ز گفتن لب تواند دوختن
  • درخور دریا نشد جز مرغ آب ** فهم کن والله اعلم بالصواب
  • او به دریا رفت و مرغ‌آبی نبود ** گشت غرقه دست گیرش ای ودود
  • اجابت کردن حق تعالی دعای موسی را علیه السلام
  • گفت بخشیدم بدو ایمان نعم ** ور تو خواهی این زمان زنده‌ش کنم 3390
  • بلک جمله مردگان خاک را ** این زمان زنده کنم بهر ترا
  • گفت موسی این جهان مردنست ** آن جهان انگیز کانجا روشنست
  • این فناجا چون جهان بود نیست ** بازگشت عاریت بس سود نیست