English    Türkçe    فارسی   

3
378-402

  • ناصحانشان در نصیحت آمدند ** از فسوق و کفر مانع می‌شدند
  • قصد خون ناصحان می‌داشتند ** تخم فسق و کافری می‌کاشتند
  • چون قضا آید شود تنگ این جهان ** از قضا حلوا شود رنج دهان 380
  • گفت اذا جاء القضا ضاق الفضا ** تحجب الابصار اذ جاء القضا
  • چشم بسته می‌شود وقت قضا ** تا نبیند چشم کحل چشم را
  • مکر آن فارس چو انگیزید گرد ** آن غبارت ز استغاثت دور کرد
  • سوی فارس رو مرو سوی غبار ** ورنه بر تو کوبد آن مکر سوار
  • گفت حق آن را که این گرگش بخورد ** دید گرد گرگ چون زاری نکرد 385
  • او نمی‌دانست گرد گرگ را ** با چنین دانش چرا کرد او چرا
  • گوسفندان بوی گرگ با گزند ** می‌بدانند و بهر سو می‌خزند
  • مغز حیوانات بوی شیر را ** می‌بداند ترک می‌گوید چرا
  • بوی شیر خشم دیدی باز گرد ** با مناجات و حذر انباز گرد
  • وا نگشتند آن گروه از گرد گرگ ** گرگ محنت بعد گرد آمد سترگ 390
  • بر درید آن گوسفندان را بخشم ** که ز چوپان خرد بستند چشم
  • چند چوپانشان بخواند و نامدند ** خاک غم در چشم چوپان می‌زدند
  • که برو ما از تو خود چوپان‌تریم ** چون تبع گردیم هر یک سروریم
  • طعمه‌ی گرگیم و آن یار نه ** هیزم ناریم و آن عار نه
  • حمیتی بد جاهلیت در دماغ ** بانگ شومی بر دمنشان کرد زاغ 395
  • بهر مظلومان همی‌کندند چاه ** در چه افتادند و می‌گفتند آه
  • پوستین یوسفان بکشافتند ** آنچ می‌کردند یک یک یافتند
  • کیست آن یوسف دل حق‌جوی تو ** چون اسیری بسته اندر کوی تو
  • جبرئیلی را بر استن بسته‌ای ** پر و بالش را به صد جا خسته‌ای
  • پیش او گوساله بریان آوری ** گه کشی او را به کهدان آوری 400
  • که بخور اینست ما را لوت و پوت ** نیست او را جز لقاء الله قوت
  • زین شکنجه و امتحان آن مبتلا ** می‌کند از تو شکایت با خدا