English    Türkçe    فارسی   

3
3895-3919

  • گو بران بر جان مستم خشم خویش ** عید قربان اوست و عاشق گاومیش 3895
  • گاو اگر خسپد وگر چیزی خورد ** بهر عید و ذبح او می‌پرورد
  • گاو موسی دان مرا جان داده‌ای ** جزو جزوم حشر هر آزاده‌ای
  • گاو موسی بود قربان گشته‌ای ** کمترین جزوش حیات کشته‌ای
  • برجهید آن کشته ز آسیبش ز جا ** در خطاب اضربوه بعضها
  • یا کرامی اذبحوا هذا البقر ** ان اردتم حشر ارواح النظر 3900
  • از جمادی مردم و نامی شدم ** وز نما مردم به حیوان برزدم
  • مردم از حیوانی و آدم شدم ** پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
  • حمله‌ی دیگر بمیرم از بشر ** تا بر آرم از ملایک پر و سر
  • وز ملک هم بایدم جستن ز جو ** کل شیء هالک الا وجهه
  • بار دیگر از ملک قربان شوم ** آنچ اندر وهم ناید آن شوم 3905
  • پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون
  • مرگ دان آنک اتفاق امتست ** کاب حیوانی نهان در ظلمتست
  • همچو نیلوفر برو زین طرف جو ** همچو مستسقی حریص و مرگ‌جو
  • مرگ او آبست و او جویای آب ** می‌خورد والله اعلم بالصواب
  • ای فسرده عاشق ننگین نمد ** کو ز بیم جان ز جانان می‌رمد 3910
  • سوی تیغ عشقش ای ننگ زنان ** صد هزاران جان نگر دستک‌زنان
  • جوی دیدی کوزه اندر جوی ریز ** آب را از جوی کی باشد گریز
  • آب کوزه چون در آب جو شود ** محو گردد در وی و جو او شود
  • وصف او فانی شد و ذاتش بقا ** زین سپس نه کم شود نه بدلقا
  • خویش را بر نخل او آویختم ** عذر آن را که ازو بگریختم 3915
  • رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست
  • همچو گویی سجده کن بر رو و سر ** جانب آن صدر شد با چشم تر
  • جمله خلقان منتظر سر در هوا ** کش بسوزد یا برآویزد ورا
  • این زمان این احمق یک لخت را ** آن نماید که زمان بدبخت را
  • همچو پروانه شرر را نور دید ** احمقانه در فتاد از جان برید