English    Türkçe    فارسی   

3
3970-3994

  • اونداند کن رطوباتی که هست ** آن مدد از عالم بیرونیست 3970
  • آنچنانک چار عنصر در جهان ** صد مدد آرد ز شهر لامکان
  • آب و دانه در قفص گر یافتست ** آن ز باغ و عرصه‌ای درتافتست
  • جانهای انبیا بینند باغ ** زین قفص در وقت نقلان و فراغ
  • پس ز جالینوس و عالم فارغند ** همچو ماه اندر فلکها بازغند
  • ور ز جالینوس این گفت افتراست ** پس جوابم بهر جالینوس نیست 3975
  • این جواب آنکس آمد کین بگفت ** که نبودستش دل پر نور جفت
  • مرغ جانش موش شد سوراخ‌جو ** چون شنید از گربگان او عرجوا
  • زان سبب جانش وطن دید و قرار ** اندرین سوراخ دنیا موش‌وار
  • هم درین سوراخ بنایی گرفت ** درخور سوراخ دانایی گرفت
  • پیشه‌هایی که مرورا در مزید ** کاندرین سوراخ کار آید گزید 3980
  • زانک دل بر کند از بیرون شدن ** بسته شد راه رهیدن از بدن
  • عنکبوت ار طبع عنقا داشتی ** از لعابی خیمه کی افراشتی
  • گربه کرده چنگ خود اندر قفص ** نام چنگش درد و سرسام و مغص
  • گربه مرگست و مرض چنگال او ** می‌زند بر مرغ و پر و بال او
  • گوشه گوشه می‌جهد سوی دوا ** مرگ چون قاضیست و رنجوری گوا 3985
  • چون پیاده‌ی قاضی آمد این گواه ** که همی‌خواند ترا تا حکم گاه
  • مهلتی می‌خواهی از وی در گریز ** گر پذیرد شد و گرنه گفت خیز
  • جستن مهلت دوا و چاره‌ها ** که زنی بر خرقه‌ی تن پاره‌ها
  • عاقبت آید صباحی خشم‌وار ** چند باشد مهلت آخر شرم دار
  • عذر خود از شه بخواه ای پرحسد ** پیش از آنک آنچنان روزی رسد 3990
  • وانک در ظلمت براند بارگی ** برکند زان نور دل یکبارگی
  • می‌گریزد از گوا و مقصدش ** کان گوا سوی قضا می‌خواندش
  • دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
  • قوم گفتندش مکن جلدی برو ** تا نگردد جامه و جانت گرو
  • آن ز دور آسان نماید به نگر ** که به آخر سخت باشد ره‌گذر