English    Türkçe    فارسی   

3
4096-4120

  • عاقلی گفتش مزن طبلک که او ** پخته‌ی طبلست با آنشست خو
  • پیش او چه بود تبوراک تو طفل ** که کشد او طبل سلطان بیست کفل
  • عاشقم من کشته‌ی قربان لا ** جان من نوبتگه طبل بلا
  • خود تبوراکست این تهدیدها ** پیش آنچ دیده است این دیدها
  • ای حریفان من از آنها نیستم ** کز خیالاتی درین ره بیستم 4100
  • من چو اسماعیلیانم بی‌حذر ** بل چو اسمعیل آزادم ز سر
  • فارغم از طمطراق و از ریا ** قل تعالوا گفت جانم را بیا
  • گفت پیغامبر که جاد فی السلف ** بالعطیه من تیقن بالخلف
  • هر که بیند مر عطا را صد عوض ** زود دربازد عطا را زین غرض
  • جمله در بازار از آن گشتند بند ** تا چو سود افتاد مال خود دهند 4105
  • زر در انبانها نشسته منتظر ** تا که سود آید ببذل آید مصر
  • چون ببیند کاله‌ای در ربح بیش ** سرد گردد عشقش از کالای خویش
  • گرم زان ماندست با آن کو ندید ** کاله‌های خویش را ربح و مزید
  • همچنین علم و هنرها و حرف ** چون بدید افزون از آنها در شرف
  • تا به از جان نیست جان باشد عزیز ** چون به آمد نام جان شد چیز لیز 4110
  • لعبت مرده بود جان طفل را ** تا نگشت او در بزرگی طفل‌زا
  • این تصور وین تخیل لعبتست ** تا تو طفلی پس بدانت حاجتست
  • چون ز طفلی رست جان شد در وصال ** فارغ از حس است و تصویر و خیال
  • نیست محرم تا بگویم بی‌نفاق ** تن زدم والله اعلم بالوفاق
  • مال و تن برف‌اند ریزان فنا ** حق خریدارش که الله اشتری 4115
  • برفها زان از ثمن اولیستت ** که هیی در شک یقینی نیستت
  • وین عجب ظنست در تو ای مهین ** که نمی‌پرد به بستان یقین
  • هر گمان تشنه‌ی یقینست ای پسر ** می‌زند اندر تزاید بال و پر
  • چون رسد در علم پس پر پا شود ** مر یقین را علم او بویا شود
  • زانک هست اندر طریق مفتتن ** علم کمتر از یقین و فوق ظن 4120