English    Türkçe    فارسی   

3
4141-4165

  • هر پیمبر سخت‌رو بد در جهان ** یکسواره کوفت بر جیش شهان
  • رو نگردانید از ترس و غمی ** یک‌تنه تنها بزد بر عالمی
  • سنگ باشد سخت‌رو و چشم‌شوخ ** او نترسد از جهان پر کلوخ
  • کان کلوخ از خشت‌زن یک‌لخت شد ** سنگ از صنع خدایی سخت شد
  • گوسفندان گر برونند از حساب ** ز انبهیشان کی بترسد آن قصاب 4145
  • کلکم راع نبی چون راعیست ** خلق مانند رمه او ساعیست
  • از رمه چوپان نترسد در نبرد ** لیکشان حافظ بود از گرم و سرد
  • گر زند بانگی ز قهر او بر رمه ** دان ز مهرست آن که دارد بر همه
  • هر زمان گوید به گوشم بخت نو ** که ترا غمگین کنم غمگین مشو
  • من ترا غمگین و گریان زان کنم ** تا کت از چشم بدان پنهان کنم 4150
  • تلخ گردانم ز غمها خوی تو ** تا بگردد چشم بد از روی تو
  • نه تو صیادی و جویای منی ** بنده و افکنده‌ی رای منی
  • حیله اندیشی که در من در رسی ** در فراق و جستن من بی‌کسی
  • چاره می‌جوید پی من درد تو ** می‌شنودم دوش آه سرد تو
  • من توانم هم که بی این انتظار ** ره دهم بنمایمت راه گذار 4155
  • تا ازین گرداب دوران وا رهی ** بر سر گنج وصالم پا نهی
  • لیک شیرینی و لذات مقر ** هست بر اندازه‌ی رنج سفر
  • آنگه ا ز شهر و ز خویشان بر خوری ** کز غریبی رنج و محنتها بری
  • تمثیل گریختن مومن و بی‌صبری او در بلا به اضطراب و بی‌قراری نخود و دیگر حوایج در جوش دیگ و بر دویدن تا بیرون جهند
  • بنگر اندر نخودی در دیگ چون ** می‌جهد بالا چو شد ز آتش زبون
  • هر زمان نخود بر آید وقت جوش ** بر سر دیگ و برآرد صد خروش 4160
  • که چرا آتش به من در می‌زنی ** چون خریدی چون نگونم می‌کنی
  • می‌زند کفلیز کدبانو که نی ** خوش بجوش و بر مجه ز آتش‌کنی
  • زان نجوشانم که مکروه منی ** بلک تا گیری تو ذوق و چاشنی
  • تا غذی گردی بیامیزی بجان ** بهرخواری نیستت این امتحان
  • آب می‌خوردی به بستان سبز و تر ** بهراین آتش بدست آن آب خور 4165