English    Türkçe    فارسی   

3
4163-4187

  • زان نجوشانم که مکروه منی ** بلک تا گیری تو ذوق و چاشنی
  • تا غذی گردی بیامیزی بجان ** بهرخواری نیستت این امتحان
  • آب می‌خوردی به بستان سبز و تر ** بهراین آتش بدست آن آب خور 4165
  • رحمتش سابق بدست از قهر زان ** تا ز رحمت گردد اهل امتحان
  • رحمتش بر قهر از آن سابق شدست ** تا که سرمایه‌ی وجود آید بدست
  • زانک بی‌لذت نروید لحم و پوست ** چون نروید چه گدازد عشق دوست
  • زان تقاضا گر بیاید قهرها ** تا کنی ایثار آن سرمایه را
  • باز لطف آید برای عذر او ** که بکردی غسل و بر جستی ز جو 4170
  • گوید ای نخود چریدی در بهار ** رنج مهمان تو شد نیکوش دار
  • تا که مهمان باز گردد شکر ساز ** پیش شه گوید ز ایثار تو باز
  • تا به جای نعمتت منعم رسد ** جمله نعمتها برد بر تو حسد
  • من خلیلم تو پسر پیش بچک ** سر بنه انی ارانی اذبحک
  • سر به پیش قهر نه دل بر قرار ** تا ببرم حلقت اسمعیل‌وار 4175
  • سر ببرم لیک این سر آن سریست ** کز بریده گشتن و مردن بریست
  • لیک مقصود ازل تسلیم تست ** ای مسلمان بایدت تسلیم جست
  • ای نخود می‌جوش اندر ابتلا ** تا نه هستی و نه خود ماند ترا
  • اندر آن بستان اگر خندیده‌ای ** تو گل بستان جان و دیده‌ای
  • گر جدا از باغ آب و گل شدی ** لقمه گشتی اندر احیا آمدی 4180
  • شو غذی و قوت و اندیشه‌ها ** شیر بودی شیر شو در بیشه‌ها
  • از صفاتش رسته‌ای والله نخست ** در صفاتش باز رو چالاک و چست
  • ز ابر و خورشید و ز گردون آمدی ** پس شدی اوصاف و گردون بر شدی
  • آمدی در صورت باران و تاب ** می‌روی اندر صفات مستطاب
  • جزو شید و ابر و انجمها بدی ** نفس و فعل و قول و فکرتها شدی 4185
  • هستی حیوان شد از مرگ نبات ** راست آمد اقتلونی یا ثقات
  • چون چنین بردیست ما را بعد مات ** راست آمد ان فی قتلی حیات