English    Türkçe    فارسی   

3
4554-4578

  • زان نمی‌برم گلوهای بشر ** تا مرا باشد کر و فر و حشر
  • زان همی‌برم گلویی چند تا ** زان گلوها عالمی یابد رها 4555
  • که شما پروانه‌وار از جهل خویش ** پیش آتش می‌کنید این حمله کیش
  • من همی‌رانم شما را همچو مست ** از در افتادن در آتش با دو دست
  • آنک خود را فتحها پنداشتید ** تخم منحوسی خود می‌کاشتید
  • یکدگر را جد جد می‌خواندید ** سوی اژدرها فرس می‌راندید
  • قهر می‌کردید و اندر عین قهر ** خود شما مقهور قهر شیر دهر 4560
  • بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور
  • دزد قهرخواجه کرد و زر کشید ** او بدان مشغول خود والی رسید
  • گر ز خواجه آن زمان بگریختی ** کی برو والی حشر انگیختی
  • قاهری دزد مقهوریش بود ** زانک قهر او سر او را ربود
  • غالبی بر خواجه دام او شود ** تا رسد والی و بستاند قود
  • ای که تو بر خلق چیره گشته‌ای ** در نبرد و غالبی آغشته‌ای 4565
  • آن به قاصد منهزم کردستشان ** تا ترا در حلقه می‌آرد کشان
  • هین عنان در کش پی این منهزم ** در مران تا تو نگردی منخزم
  • چون کشانیدت بدین شیوه به دام ** حمله بینی بعد از آن اندر زحام
  • عقل ازین غالب شدن کی گشت شاد ** چون درین غالب شدن دید او فساد
  • تیزچشم آمد خرد بینای پیش ** که خدایش سرمه کرد از کحل خویش 4570
  • گفت پیغامبر که هستند از فنون ** اهل جنت در خصومتها زبون
  • از کمال حزم و س الظن خویش ** نه ز نقص و بد دلی و ضعف کیش
  • در فره دادن شنیده در کمون ** حکمت لولا رجال مومنون
  • دست‌کوتاهی ز کفار لعین ** فرض شد بهر خلاص مومنین
  • قصه‌ی عهد حدیبیه بخوان ** کف ایدیکم تمامت زان بدان 4575
  • نیز اندر غالبی هم خویش را ** دید او مغلوب دام کبریا
  • زان نمی‌خندم من از زنجیرتان ** که بکردم ناگهان شبگیرتان
  • زان همی‌خندم که با زنجیر و غل ** می‌کشمتان سوی سروستان و گل