English    Türkçe    فارسی   

3
4777-4801

  • گر نداری بو ز جان روشناس ** رو دماغی دست آور بوشناس
  • آن دماغی که بر آن گلشن تند ** چشم یعقوبان هم او روشن کند
  • هین بگو احوال آن خسته‌جگر ** کز بخاری دور ماندیم ای پسر
  • یافتن عاشق معشوق را و بیان آنک جوینده یابنده بود کی و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره
  • کان جوان در جست و جو بد هفت سال ** از خیال وصل گشته چون خیال 4780
  • سایه‌ی حق بر سر بنده بود ** عاقبت جوینده یابنده بود
  • گفت پیغامبر که چون کوبی دری ** عاقبت زان در برون آید سری
  • چون نشینی بر سر کوی کسی ** عاقبت بینی تو هم روی کسی
  • چون ز چاهی می‌کنی هر روز خاک ** عاقبت اندر رسی در آب پاک
  • جمله دانند این اگر تو نگروی ** هر چه می‌کاریش روزی بدروی 4785
  • سنگ بر آهن زدی آتش نجست ** این نباشد ور بباشد نادرست
  • آنک روزی نیستش بخت و نجات ** ننگرد عقلش مگر در نادرات
  • کان فلان کس کشت کرد و بر نداشت ** و آن صدف برد و صدف گوهر نداشت
  • بلعم باعور و ابلیس لعین ** سود نامدشان عبادتها و دین
  • صد هزاران انبیا و ره‌روان ** ناید اندر خاطر آن بدگمان 4790
  • این دو را گیرد که تاریکی دهد ** در دلش ادبار جز این کی نهد
  • بس کسا که نان خورد دلشاد او ** مرگ او گردد بگیرد در گلو
  • پس تو ای ادبار رو هم نان مخور ** تا نیفتی همچو او در شور و شر
  • صد هزاران خلق نانها می‌خورند ** زور می‌یابند و جان می‌پرورند
  • تو بدان نادر کجا افتاده‌ای ** گر نه محرومی و ابله زاده‌ای 4795
  • این جهان پر آفتاب و نور ماه ** او بهشته سر فرو برده به چاه
  • که اگر حقست پس کو روشنی ** سر ز چه بردار و بنگر ای دنی
  • جمله عالم شرق و غرب آن نور یافت ** تا تو در چاهی نخواهد بر تو تافت
  • چه رها کن رو به ایوان و کروم ** کم ستیز اینجا بدان کاللج شوم
  • هین مگو کاینک فلانی کشت کرد ** در فلان سالی ملخ کشتش بخورد 4800
  • پس چرا کارم که اینجا خوف هست ** من چرا افشانم این گندم ز دست