English    Türkçe    فارسی   

3
535-559

  • از سفر بیدق شود فرزین راد ** وز سفر یابید یوسف صد مراد 535
  • روز روی از آفتابی سوختند ** شب ز اختر راه می‌آموختند
  • خوب گشته پیش ایشان راه زشت ** از نشاط ده شده ره چون بهشت
  • تلخ از شیرین‌لبان خوش می‌شود ** خار از گلزار دلکش می‌شود
  • حنظل از معشوق خرما می‌شود ** خانه از همخانه صحرا می‌شود
  • ای بسا از نازنینان خارکش ** بر امید گل‌عذار ماه‌وش 540
  • ای بسا حمال گشته پشت‌ریش ** از برای دلبر مه‌روی خویش
  • کرده آهنگر جمال خود سیاه ** تا که شب آید ببوسد روی ماه
  • خواجه تا شب بر دکانی چار میخ ** زانک سروی در دلش کردست بیخ
  • تاجری دریا و خشکی می‌رود ** آن بمهر خانه‌شینی می‌دود
  • هر که را با مرده سودایی بود ** بر امید زنده‌سیمایی بود 545
  • آن دروگر روی آورده به چوب ** بر امید خدمت مه‌روی خوب
  • بر امید زنده‌ای کن اجتهاد ** کو نگردد بعد روزی دو جماد
  • مونسی مگزین خسی را از خسی ** عاریت باشد درو آن مونسی
  • انس تو با مادر و بابا کجاست ** گر بجز حق مونسانت را وفاست
  • انس تو با دایه و لالا چه شد ** گر کسی شاید بغیر حق عضد 550
  • انس تو با شیر و با پستان نماند ** نفرت تو از دبیرستان نماند
  • آن شعاعی بود بر دیوارشان ** جانب خورشید وا رفت آن نشان
  • بر هر آن چیزی که افتد آن شعاع ** تو بر آن هم عاشق آیی ای شجاع
  • عشق تو بر هر چه آن موجود بود ** آن ز وصف حق زر اندود بود
  • چون زری با اصل رفت و مس بماند ** طبع سیر آمد طلاق او براند 555
  • از زر اندود صفاتش پا بکش ** از جهالت قلب را کم گوی خوش
  • کان خوشی در قلبها عاریتست ** زیر زینت مایه‌ی بی زینتست
  • زر ز روی قلب در کان می‌رود ** سوی آن کان رو تو هم کان می‌رود
  • نور از دیوار تا خور می‌رود ** تو بدان خور رو که در خور می‌رود