English    Türkçe    فارسی   

3
953-977

  • وحی آمد سوی زن زان با خبر ** که ز اصل آن خلیلست این پسر
  • عصمت یا نار کونی باردا ** لا تکون النار حرا شاردا
  • زن بوحی انداخت او را در شرر ** بر تن موسی نکرد آتش اثر 955
  • پس عوانان بی مراد آن سو شدند ** باز غمازان کز آن واقف بدند
  • با عوانان ماجرا بر داشتند ** پیش فرعون از برای دانگ چند
  • کای عوانان باز گردید آن طرف ** نیک نیکو بنگرید اندر غرف
  • وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن
  • باز وحی آمد که در آبش فکن ** روی در اومید دار و مو مکن
  • در فکن در نیلش و کن اعتماد ** من ترا با وی رسانم رو سپید 960
  • این سخن پایان ندارد مکرهاش ** جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
  • صد هزاران طفل می‌کشت او برون ** موسی اندر صدر خانه در درون
  • از جنون می‌کشت هر جا بد جنین ** از حیل آن کورچشم دوربین
  • اژدها بد مکر فرعون عنود ** مکر شاهان جهان را خورده بود
  • لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید ** هم ورا هم مکر او را در کشید 965
  • اژدها بود و عصا شد اژدها ** این بخورد آن را به توفیق خدا
  • دست شد بالای دست این تا کجا ** تا بیزدان که الیه المنتهی
  • کان یکی دریاست بی غور و کران ** جمله دریاها چو سیلی پیش آن
  • حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست ** پیش الا الله آنها جمله لاست
  • چون رسید اینجا بیانم سر نهاد ** محو شد والله اعلم بالرشاد 970
  • آنچ در فرعون بود اندر تو هست ** لیک اژدرهات محبوس چهست
  • ای دریغ این جمله احوال توست ** تو بر آن فرعون بر خواهیش بست
  • گر ز تو گویند وحشت زایدت ** ور ز دیگر آفسان بنمایدت
  • چه خرابت می‌کند نفس لعین ** دور می‌اندازدت سخت این قرین
  • آتشت را هیزم فرعون نیست ** ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست 975
  • حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
  • یک حکایت بشنو از تاریخ‌گوی ** تا بری زین راز سرپوشیده بوی
  • مارگیری رفت سوی کوهسار ** تا بگیرد او به افسونهاش مار