English    Türkçe    فارسی   

4
1070-1094

  • بر مسلمانان پل دریا شوم ** باز بر فرعون اژدها شوم 1070
  • این عصا را ای پسر تنها مبین ** که عصا بی‌کف حق نبود چنین
  • موج طوفان هم عصا بد کو ز درد ** طنطنه‌ی جادوپرستان را بخورد
  • گر عصاهای خدا را بشمرم ** زرق این فرعونیان را بر درم
  • لیک زین شیرین گیای زهرمند ** ترک کن تا چند روزی می‌چرند
  • گر نباشد جاه فرعون و سری ** از کجا یابد جهنم پروری 1075
  • فربهش کن آنگهش کش ای قصاب ** زانک بی‌برگ‌اند در دوزخ کلاب
  • گر نبودی خصم و دشمن در جهان ** پس بمردی خشم اندر مردمان
  • دوزخ آن خشمست خصمی بایدش ** تا زید ور نی رحیمی بکشدش
  • پس بماندی لطف بی‌قهر و بدی ** پس کمال پادشاهی کی بدی
  • ریش‌خندی کرده‌اند آن منکران ** بر مثلها و بیان ذاکران 1080
  • تو اگر خواهی بکن هم ریش‌خند ** چند خواهی زیست ای مردار چند
  • شاد باشید ای محبان در نیاز ** بر همین در که شود امروز باز
  • هر حویجی باشدش کردی دگر ** در میان باغ از سیر و کبر
  • هر یکی با جنس خود در کرد خود ** از برای پختگی نم می‌خورد
  • تو که کرد زعفرانی زعفران ** باش و آمیزش مکن با دیگران 1085
  • آب می‌خور زعفرانا تا رسی ** زعفرانی اندر آن حلوا رسی
  • در مکن در کرد شلغم پوز خویش ** که نگردد با تو او هم‌طبع و کیش
  • تو بکردی او بکردی مودعه ** زانک ارض الله آمد واسعه
  • خاصه آن ارضی که از پهناوری ** در سفر گم می‌شود دیو و پری
  • اندر آن بحر و بیابان و جبال ** منقطع می‌گردد اوهام و خیال 1090
  • این بیابان در بیابانهای او ** هم‌چو اندر بحر پر یک تای مو
  • آب استاده که سیرستش نهان ** تازه‌تر خوشتر ز جوهای روان
  • کو درون خویش چون جان و روان ** سیر پنهان دارد و پای روان
  • مستمع خفتست کوته کن خطاب ** ای خطیب این نقش کم کن تو بر آب