English    Türkçe    فارسی   

4
1080-1104

  • ریش‌خندی کرده‌اند آن منکران ** بر مثلها و بیان ذاکران 1080
  • تو اگر خواهی بکن هم ریش‌خند ** چند خواهی زیست ای مردار چند
  • شاد باشید ای محبان در نیاز ** بر همین در که شود امروز باز
  • هر حویجی باشدش کردی دگر ** در میان باغ از سیر و کبر
  • هر یکی با جنس خود در کرد خود ** از برای پختگی نم می‌خورد
  • تو که کرد زعفرانی زعفران ** باش و آمیزش مکن با دیگران 1085
  • آب می‌خور زعفرانا تا رسی ** زعفرانی اندر آن حلوا رسی
  • در مکن در کرد شلغم پوز خویش ** که نگردد با تو او هم‌طبع و کیش
  • تو بکردی او بکردی مودعه ** زانک ارض الله آمد واسعه
  • خاصه آن ارضی که از پهناوری ** در سفر گم می‌شود دیو و پری
  • اندر آن بحر و بیابان و جبال ** منقطع می‌گردد اوهام و خیال 1090
  • این بیابان در بیابانهای او ** هم‌چو اندر بحر پر یک تای مو
  • آب استاده که سیرستش نهان ** تازه‌تر خوشتر ز جوهای روان
  • کو درون خویش چون جان و روان ** سیر پنهان دارد و پای روان
  • مستمع خفتست کوته کن خطاب ** ای خطیب این نقش کم کن تو بر آب
  • خیز بلقیسا که بازاریست تیز ** زین خسیسان کسادافکن گریز 1095
  • خیز بلقیسا کنون با اختیار ** پیش از آنک مرگ آرد گیر و دار
  • بعد از آن گوشت کشد مرگ آنچنان ** که چو دزد آیی به شحنه جان‌کنان
  • زین خران تا چند باشی نعل‌دزد ** گر همی دزدی بیا و لعل دزد
  • خواهرانت یافته ملک خلود ** تو گرفته ملکت کور و کبود
  • ای خنک آن را کزین ملکت بجست ** که اجل این ملک را ویران‌گرست 1100
  • خیز بلقیسا بیا باری ببین ** ملکت شاهان و سلطانان دین
  • شسته در باطن میان گلستان ** ظاهر آحادی میان دوستان
  • بوستان با او روان هر جا رود ** لیک آن از خلق پنهان می‌شود
  • میوه‌ها لایه‌کنان کز من بچر ** آب حیوان آمده کز من بخور