English    Türkçe    فارسی   

4
11-35

  • گفت واسجد واقترب یزدان ما ** قرب جان شد سجده ابدان ما
  • گر زیادت می‌شود زین رو بود ** نه از برای بوش و های و هو بود
  • با تو ما چون رز به تابستان خوشیم ** حکم داری هین بکش تا می‌کشیم
  • خوش بکش این کاروان را تا به حج ** ای امیر صبر مفتاح الفرج
  • حج زیارت کردن خانه بود ** حج رب البیت مردانه بود 15
  • زان ضیا گفتم حسام‌الدین ترا ** که تو خورشیدی و این دو وصفها
  • کین حسام و این ضیا یکیست هین ** تیغ خورشید از ضیا باشد یقین
  • نور از آن ماه باشد وین ضیا ** آن خورشید این فرو خوان از نبا
  • شمس را قرآن ضیا خواند ای پدر ** و آن قمر را نور خواند این را نگر
  • شمس چون عالی‌تر آمد خود ز ماه ** پس ضیا از نور افزون دان به جاه 20
  • بس کس اندر نور مه منهج ندید ** چون برآمد آفتاب آن شد پدید
  • آفتاب اعواض را کامل نمود ** لاجرم بازارها در روز بود
  • تا که قلب و نقد نیک آید پدید ** تا بود از غبن و از حیله بعید
  • تا که نورش کامل آمد در زمین ** تاجران را رحمة للعالمین
  • لیک بر قلاب مبغوضست و سخت ** زانک ازو شد کاسد او را نقد و رخت 25
  • پس عدو جان صرافست قلب ** دشمن درویش کی بود غیر کلب
  • انبیا با دشمنان بر می‌تنند ** پس ملایک رب سلم می‌زنند
  • کین چراغی را که هست او نور کار ** از پف و دمهای دزدان دور دار
  • دزد و قلابست خصم نور بس ** زین دو ای فریادرس فریاد رس
  • روشنی بر دفتر چارم بریز ** کفتاب از چرخ چارم کرد خیز 30
  • هین ز چارم نور ده خورشیدوار ** تا بتابد بر بلاد و بر دیار
  • هر کش افسانه بخواند افسانه است ** وآنک دیدش نقد خود مردانه است
  • آب نیلست و به قبطی خون نمود ** قوم موسی را نه خون بد آب بود
  • دشمن این حرف این دم در نظر ** شد ممثل سرنگون اندر سقر
  • ای ضیاء الحق تو دیدی حال او ** حق نمودت پاسخ افعال او 35