English    Türkçe    فارسی   

4
1120-1144

  • قد جعلنا الحبل فی اعناقهم ** واتخذنا الحبل من اخلاقهم 1120
  • لیس من مستقذر مستنقه ** قط الا طایره فی عنقه
  • حرص تو در کار بد چون آتشست ** اخگر از رنگ خوش آتش خوشست
  • آن سیاهی فحم در آتش نهان ** چونک آتش شد سیاهی شد عیان
  • اخگر از حرص تو شد فحم سیاه ** حرص چون شد ماند آن فحم تباه
  • آن زمان آن فحم اخگر می‌نمود ** آن نه حسن کار نار حرص بود 1125
  • حرص کارت را بیاراییده بود ** حرص رفت و ماند کار تو کبود
  • غوله‌ای را که بر آرایید غول ** پخته پندارد کسی که هست گول
  • آزمایش چون نماید جان او ** کند گردد ز آزمون دندان او
  • از هوس آن دام دانه می‌نمود ** عکس غول حرص و آن خود خام بود
  • حرص اندر کار دین و خیر جو ** چون نماند حرص باشد نغزرو 1130
  • خیرها نغزند نه از عکس غیر ** تاب حرص ار رفت ماند تاب خیر
  • تاب حرص از کار دنیا چون برفت ** فحم باشد مانده از اخگر بتفت
  • کودکان را حرص می‌آرد غرار ** تا شوند از ذوق دل دامن‌سوار
  • چون ز کودک رفت آن حرص بدش ** بر دگر اطفال خنده آیدش
  • که چه می‌کردم چه می‌دیدم درین ** خل ز عکس حرص بنمود انگبین 1135
  • آن بنای انبیا بی حرص بود ** زان چنان پیوسته رونقها فزود
  • ای بسا مسجد بر آورده کرام ** لیک نبود مسجد اقصاش نام
  • کعبه را که هر دمی عزی فزود ** آن ز اخلاصات ابراهیم بود
  • فضل آن مسجد خاک و سنگ نیست ** لیک در بناش حرص و جنگ نیست
  • نه کتبشان مثل کتب دیگران ** نی مساجدشان نی کسب وخان و مان 1140
  • نه ادبشان نه غضبشان نه نکال ** نه نعاس و نه قیاس و نه مقال
  • هر یکیشان را یکی فری دگر ** مرغ جانشان طایر از پری دگر
  • دل همی لرزد ز ذکر حالشان ** قبله‌ی افعال ما افعالشان
  • مرغشان را بیضه‌ها زرین بدست ** نیم‌شب جانشان سحرگه بین شدست