English    Türkçe    فارسی   

4
1340-1364

  • ور کنی عادت پشیمان خور شوی ** زین پشیمانی پشیمان‌تر شوی 1340
  • نیم عمرت در پریشانی رود ** نیم دیگر در پشیمانی رود
  • ترک این فکر و پریشانی بگو ** حال و یار و کار نیکوتر بجو
  • ور نداری کار نیکوتر به دست ** پس پشیمانیت بر فوت چه است
  • گر همی دانی ره نیکو پرست ** ور ندانی چون بدانی کین به دست
  • بد ندانی تا ندانی نیک را ** ضد را از ضد توان دید ای فتی 1345
  • چون ز ترک فکر این عاجز شدی ** از گناه آنگاه هم عاجز بدی
  • چون بدی عاجز پشیمانی ز چیست ** عاجزی را باز جو کز جذب کیست
  • عاجزی بی‌قادری اندر جهان ** کس ندیدست و نباشد این بدان
  • همچنین هر آرزو که می‌بری ** تو ز عیب آن حجابی اندری
  • ور نمودی علت آن آرزو ** خود رمیدی جان تو زان جست و جو 1350
  • گر نمودی عیب آن کار او ترا ** کس نبردی کش کشان آن سو ترا
  • وان دگر کار کز آن هستی نفور ** زان بود که عیبش آمد در ظهور
  • ای خدای رازدان خوش‌سخن ** عیب کار بد ز ما پنهان مکن
  • عیب کار نیک را منما به ما ** تا نگردیم از روش سرد و هبا
  • هم بر آن عادت سلیمان سنی ** رفت در مسجد میان روشنی 1355
  • قاعده‌ی هر روز را می‌جست شاه ** که ببیند مسجد اندر نو گیاه
  • دل ببیند سر بدان چشم صفی ** آن حشایش که شد از عامه خفی
  • قصه‌ی صوفی کی در میان گلستان سر به زانو مراقب بود یارانش گفتند سر برآور تفرج کن بر گلستان و ریاحین و مرغان و آثار رحمةالله تعالی
  • صوفیی در باغ از بهر گشاد ** صوفیانه روی بر زانو نهاد
  • پس فرو رفت او به خود اندر نغول ** شد ملول از صورت خوابش فضول
  • که چه خسپی آخر اندر رز نگر ** این درختان بین و آثار و خضر 1360
  • امر حق بشنو که گفتست انظروا ** سوی این آثار رحمت آر رو
  • گفت آثارش دلست ای بوالهوس ** آن برون آثار آثارست و بس
  • باغها و سبزه‌ها در عین جان ** بر برون عکسش چو در آب روان
  • آن خیال باغ باشد اندر آب ** که کند از لطف آب آن اضطراب