English    Türkçe    فارسی   

4
1389-1413

  • از پدر آموز ای روشن‌جبین ** ربنا گفت و ظلمنا پیش ازین
  • نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت ** نه لوای مکر و حیلت بر فراخت 1390
  • باز آن ابلیس بحث آغاز کرد ** که بدم من سرخ رو کردیم زرد
  • رنگ رنگ تست صباغم توی ** اصل جرم و آفت و داغم توی
  • هین بخوان رب بما اغویتنی ** تا نگردی جبری و کژ کم تنی
  • بر درخت جبر تا کی بر جهی ** اختیار خویش را یک‌سو نهی
  • هم‌چو آن ابلیس و ذریات او ** با خدا در جنگ و اندر گفت و گو 1395
  • چون بود اکراه با چندان خوشی ** که تو در عصیان همی دامن کشی
  • آن‌چنان خوش کس رود در مکرهی ** کس چنان رقصان دود در گم‌رهی
  • بیست مرده جنگ می‌کردی در آن ** کت همی‌دادند پند آن دیگران
  • که صواب اینست و راه اینست و بس ** کی زند طعنه مرا جز هیچ‌کس
  • کی چنین گوید کسی کو مکر هست ** چون چنین جنگد کسی کو بی‌رهست 1400
  • هر چه نفست خواست داری اختیار ** هر چه عقلت خواست آری اضطرار
  • داند او کو نیک‌بخت و محرمست ** زیرکی ز ابلیس و عشق از آدمست
  • زیرکی سباحی آمد در بحار ** کم رهد غرقست او پایان کار
  • هل سباحت را رها کن کبر و کین ** نیست جیحون نیست جو دریاست این
  • وانگهان دریای ژرف بی‌پناه ** در رباید هفت دریا را چو کاه 1405
  • عشق چون کشتی بود بهر خواص ** کم بود آفت بود اغلب خلاص
  • زیرکی بفروش و حیرانی بخر ** زیرکی ظنست و حیرانی نظر
  • عقل قربان کن به پیش مصطفی ** حسبی الله گو که الله‌ام کفی
  • هم‌چو کنعان سر ز کشتی وا مکش ** که غرورش داد نفس زیرکش
  • که برآیم بر سر کوه مشید ** منت نوحم چرا باید کشید 1410
  • چون رمى از منتش اى بىرشد ** كه خدا هم منت او مىكشد
  • چون رمی از منتش بر جان ما ** چونک شکر و منتش گوید خدا
  • تو چه دانی ای غراره‌ی پر حسد ** منت او را خدا هم می‌کشد