English    Türkçe    فارسی   

4
1538-1562

  • لیک ناقه بس مراقب بود و چست ** چون بدیدی او مهار خویش سست
  • فهم کردی زو که غافل گشت و دنگ ** رو سپس کردی به کره بی‌درنگ
  • چون به خود باز آمدی دیدی ز جا ** کو سپس رفتست بس فرسنگها 1540
  • در سه روزه ره بدین احوالها ** ماند مجنون در تردد سالها
  • گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم ** ما دو ضد پس همره نالایقیم
  • نیستت بر وفق من مهر و مهار ** کرد باید از تو صحبت اختیار
  • این دو همره یکدگر را راه‌زن ** گمره آن جان کو فرو ناید ز تن
  • جان ز هجر عرش اندر فاقه‌ای ** تن ز عشق خاربن چون ناقه‌ای 1545
  • جان گشاید سوی بالا بالها ** در زده تن در زمین چنگالها
  • تا تو با من باشی ای مرده‌ی وطن ** پس ز لیلی دور ماند جان من
  • روزگارم رفت زین گون حالها ** هم‌چو تیه و قوم موسی سالها
  • خطوتینی بود این ره تا وصال ** مانده‌ام در ره ز شستت شصت سال
  • راه نزدیک و بماندم سخت دیر ** سیر گشتم زین سواری سیرسیر 1550
  • سرنگون خود را از اشتر در فکند ** گفت سوزیدم ز غم تا چندچند
  • تنگ شد بر وی بیابان فراخ ** خویشتن افکند اندر سنگلاخ
  • آنچنان افکند خود را سخت زیر ** که مخلخل گشت جسم آن دلیر
  • چون چنان افکند خود را سوی پست ** از قضا آن لحظه پایش هم شکست
  • پای را بر بست و گفتا گو شوم ** در خم چوگانش غلطان می‌روم 1555
  • زین کند نفرین حکیم خوش‌دهن ** بر سواری کو فرو ناید ز تن
  • عشق مولی کی کم از لیلی بود ** گوی گشتن بهر او اولی بود
  • گوی شو می‌گرد بر پهلوی صدق ** غلط غلطان در خم چوگان عشق
  • کین سفر زین پس بود جذب خدا ** وان سفر بر ناقه باشد سیر ما
  • این چنین سیریست مستثنی ز جنس ** کان فزود از اجتهاد جن و انس 1560
  • این چنین جذبیست نی هر جذب عام ** که نهادش فضل احمد والسلام
  • نوشتن آن غلام قصه‌ی شکایت نقصان اجری سوی پادشاه
  • قصه کوته کن برای آن غلام ** که سوی شه بر نوشتست او پیام