English    Türkçe    فارسی   

4
1599-1623

  • کودکی از حسن شد مولای خلق ** بعد فردا شد خرف رسوای خلق
  • گر تن سیمین‌تنان کردت شکار ** بعد پیری بین تنی چون پنبه‌زار 1600
  • ای بدیده لوتهای چرب خیز ** فضله‌ی آن را ببین در آب‌ریز
  • مر خبث را گو که آن خوبیت کو ** بر طبق آن ذوق و آن نغزی و بو
  • گوید او آن دانه بد من دام آن ** چون شدی تو صید شد دانه نهان
  • بس انامل رشک استادان شده ** در صناعت عاقبت لرزان شده
  • نرگس چشم خمار هم‌چو جان ** آخر اعمش بین و آب از وی چکان 1605
  • حیدری کاندر صف شیران رود ** آخر او مغلوب موشی می‌شود
  • طبع تیز دوربین محترف ** چون خر پیرش ببین آخر خرف
  • زلف جعد مشکبار عقل‌بر ** آخرا چون دم زشت خنگ خر
  • خوش ببین کونش ز اول باگشاد ** وآخر آن رسواییش بین و فساد
  • زانک او بنمود پیدا دام را ** پیش تو بر کند سبلت خام را 1610
  • پس مگو دنیا به تزویرم فریفت ** ورنه عقل من ز دامش می‌گریخت
  • طوق زرین و حمایل بین هله ** غل و زنجیری شدست و سلسله
  • همچنین هر جزو عالم می‌شمر ** اول و آخر در آرش در نظر
  • هر که آخربین‌تر او مسعودتر ** هر که آخربین‌تر او مطرودتر
  • روی هر یک چون مه فاخر ببین ** چونک اول دیده شد آخر ببین 1615
  • تا نباشی هم‌چو ابلیس اعوری ** نیم بیند نیم نی چون ابتری
  • دید طین آدم و دینش ندید ** این جهان دید آن جهان‌بینش ندید
  • فضل مردان بر زنان ای بو شجاع ** نیست بهر قوت و کسب و ضیاع
  • ورنه شیر و پیل را بر آدمی ** فضل بودی بهر قوت ای عمی
  • فضل مردان بر زن ای حالی‌پرست ** زان بود که مرد پایان بین‌ترست 1620
  • مرد کاندر عاقبت‌بینی خمست ** او ز اهل عاقبت چون زن کمست
  • از جهان دو بانگ می‌آید به ضد ** تا کدامین را تو باشی مستعد
  • آن یکی بانگش نشور اتقیا ** وان یکی بانگش فریب اشقیا