English    Türkçe    فارسی   

4
1647-1671

  • قبه‌ای بر ساختستی از حباب ** آخر آن خیمه‌ست بس واهی‌طناب
  • زرق چون برقست و اندر نور آن ** راه نتوانند دیدن ره‌روان
  • این جهان و اهل او بی‌حاصل‌اند ** هر دو اندر بی‌وفایی یکدل‌اند
  • زاده‌ی دنیا چو دنیا بی‌وفاست ** گرچه رو آرد به تو آن رو قفاست 1650
  • اهل آن عالم چو آن عالم ز بر ** تا ابد در عهد و پیمان مستمر
  • خود دو پیغمبر به هم کی ضد شدند ** معجزات از همدگر کی بستدند
  • کی شود پژمرده میوه‌ی آن جهان ** شادی عقلی نگردد اندهان
  • نفس بی‌عهدست زان رو کشتنیست ** او دنی و قبله‌گاه او دنیست
  • نفسها را لایقست این انجمن ** مرده را درخور بود گور و کفن 1655
  • نفس اگر چه زیرکست و خرده‌دان ** قبله‌اش دنیاست او را مرده دان
  • آب وحی حق بدین مرده رسید ** شد ز خاک مرده‌ای زنده پدید
  • تا نیاید وحش تو غره مباش ** تو بدان گلگونه‌ی طال بقاش
  • بانگ و صیتی جو که آن خامل نشد ** تاب خورشیدی که آن آفل نشد
  • آن هنرهای دقیق و قال و قیل ** قوم فرعون‌اند اجل چون آب نیل 1660
  • رونق و طاق و طرنب و سحرشان ** گرچه خلقان را کشد گردن کشان
  • سحرهای ساحران دان جمله را ** مرگ چوبی دان که آن گشت اژدها
  • جادویها را همه یک لقمه کرد ** یک جهان پر شب بد آن را صبح خورد
  • نور از آن خوردن نشد افزون و بیش ** بل همان سانست کو بودست پیش
  • در اثر افزون شد و در ذات نی ** ذات را افزونی و آفات نی 1665
  • حق ز ایجاد جهان افزون نشد ** آنچ اول آن نبود اکنون نشد
  • لیک افزون گشت اثر ز ایجاد خلق ** در میان این دو افزونیست فرق
  • هست افزونی اثر اظهار او ** تا پدید آید صفات و کار او
  • هست افزونی هر ذاتی دلیل ** کو بود حادث به علتها علیل
  • تفسیر اوجس فی نفسه خیفة موسی قلنا لا تخف انک انت الا علی
  • گفت موسی سحر هم حیران‌کنیست ** چون کنم کین خلق را تمییز نیست 1670
  • گفت حق تمییز را پیدا کنم ** عقل بی‌تمییز را بینا کنم