English    Türkçe    فارسی   

4
1699-1723

  • گر بخواهی ور نخواهی با چراغ ** دیده گردد نقش باز و نقش زاغ
  • ورنه این زاغان دغل افروختند ** بانگ بازان سپید آموختند 1700
  • بانگ هدهد گر بیاموزد فتی ** راز هدهد کو و پیغام سبا
  • بانگ بر رسته ز بر بسته بدان ** تاج شاهان را ز تاج هدهدان
  • حرف درویشان و نکته‌ی عارفان ** بسته‌اند این بی‌حیایان بر زبان
  • هر هلاک امت پیشین که بود ** زانک چندل را گمان بردند عود
  • بودشان تمییز کان مظهر کند ** لیک حرص و آز کور و کر کند 1705
  • کوری کوران ز رحمت دور نیست ** کوری حرص است که آن معذور نیست
  • چارمیخ شه ز رحمت دور نی ** چار میخ حاسدی مغفور نی
  • ماهیا آخر نگر بنگر بشست ** بدگلویی چشم آخربینت بست
  • با دو دیده اول و آخر ببین ** هین مباش اعور چو ابلیس لعین
  • اعور آن باشد که حالی دید و بس ** چون بهایم بی‌خبر از بازپس 1710
  • چون دو چشم گاو در جرم تلف ** هم‌چو یک چشمست کش نبود شرف
  • نصف قیمت ارزد آن دو چشم او ** که دو چشمش راست مسند چشم تو
  • ور کنی یک چشم آدم‌زاده‌ای ** نصف قیمت لایقست از جاده‌ای
  • زانک چشم آدمی تنها به خود ** بی دو چشم یار کاری می‌کند
  • چشم خر چون اولش بی آخرست ** گر دو چشمش هست حکمش اعورست 1715
  • این سخن پایان ندارد وان خفیف ** می‌نویسد رقعه در طمع رغیف
  • بقیه‌ی نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری
  • رفت پیش از نامه پیش مطبخی ** کای بخیل از مطبخ شاه سخی
  • دور ازو وز همت او کین قدر ** از جری‌ام آیدش اندر نظر
  • گفت بهر مصلحت فرموده است ** نه برای بخل و نه تنگی دست
  • گفت دهلیزیست والله این سخن ** پیش شه خاکست هم زر کهن 1720
  • مطبخی ده گونه حجت بر فراشت ** او همه رد کرد از حرصی که داشت
  • چون جری کم آمدش در وقت چاشت ** زد بسی تشنیع او سودی نداشت
  • گفت قاصد می‌کنید اینها شما ** گفت نه که بنده فرمانیم ما