English    Türkçe    فارسی   

4
1741-1765

  • که خلیفه داد ده خلعت مرا ** که قرینش باد صد مدح و ثنا
  • شکرها و حمدها بر می‌شمرد ** تا که شکر از حد و اندازه ببرد
  • پس بگفتندش که احوال نژند ** بر دروغ تو گواهی می‌دهند
  • تن برهنه سر برهنه سوخته ** شکر را دزدیده یا آموخته
  • کو نشان شکر و حمد میر تو ** بر سر و بر پای بی توفیر تو 1745
  • گر زبانت مدح آن شه می‌تند ** هفت اندامت شکایت می‌کند
  • در سخای آن شه و سلطان جود ** مر ترا کفشی و شلواری نبود
  • گفت من ایثار کردم آنچ داد ** میر تقصیری نکرد از افتقاد
  • بستدم جمله عطاها از امیر ** بخش کردم بر یتیم و بر فقیر
  • مال دادم بستدم عمر دراز ** در جزا زیرا که بودم پاک‌باز 1750
  • پس بگفتندش مبارک مال رفت ** چیست اندر باطنت این دود نفت
  • صد کراهت در درون تو چو خار ** کی بود انده نشان ابتشار
  • کو نشان عشق و ایثار و رضا ** گر درستست آنچ گفتی ما مضی
  • خود گرفتم مال گم شد میل کو ** سیل اگر بگذشت جای سیل کو
  • چشم تو گر بد سیاه و جان‌فزا ** گر نماند او جان‌فزا ازرق چرا 1755
  • کو نشان پاک‌بازی ای ترش ** بوی لاف کژ همی‌آید خمش
  • صد نشان باشد درون ایثار را ** صد علامت هست نیکوکار را
  • مال در ایثار اگر گردد تلف ** در درون صد زندگی آید خلف
  • در زمین حق زراعت کردنی ** تخمهای پاک آنگه دخل نی
  • گر نروید خوشه از روضات هو ** پس چه واسع باشد ارض الله بگو 1760
  • چونک این ارض فنا بی‌ریع نیست ** چون بود ارض الله آن مستوسعیست
  • این زمین را ریع او خود بی‌حدست ** دانه‌ای را کمترین خود هفصدست
  • حمد گفتی کو نشان حامدون ** نه برونت هست اثر نه اندرون
  • حمد عارف مر خدا را راستست ** که گواه حمد او شد پا و دست
  • از چه تاریک جسمش بر کشید ** وز تک زندان دنیااش خرید 1765