English    Türkçe    فارسی   

4
2081-2105

  • در حضور مصطفای قندخو ** چون ز حد برد آن عرب از گفت و گو
  • آن شه والنجم و سلطان عبس ** لب گزید آن سرد دم را گفت بس
  • دست می‌زند بهر منعش بر دهان ** چند گویی پیش دانای نهان
  • پیش بینا برده‌ای سرگین خشک ** که بخر این را به جای ناف مشک
  • بعر را ای گنده‌مغز گنده‌مخ ** زیر بینی بنهی و گویی که اخ 2085
  • اخ اخی برداشتی ای گیج گاج ** تا که کالای بدت یابد رواج
  • تا فریبی آن مشام پاک را ** آن چریده‌ی گلشن افلاک را
  • حلم او خود را اگر چه گول ساخت ** خویشتن را اندکی باید شناخت
  • دیگ را گر باز ماند امشب دهن ** گربه را هم شرم باید داشتن
  • خویشتن گر خفته کرد آن خوب فر ** سخت بیدارست دستارش مبر 2090
  • چند گویی ای لجوج بی‌صفا ** این فسون دیو پیش مصطفی
  • صد هزاران حلم دارند این گروه ** هر یکی حلمی از آنها صد چو کوه
  • حلمشان بیدار را ابله کند ** زیرک صد چشم را گمره کند
  • حلمشان هم‌چون شراب خوب نغز ** نغز نغزک بر رود بالای مغز
  • مست را بین زان شراب پرشگفت ** هم‌چو فرزین مست کژ رفتن گرفت 2095
  • مرد برنا زان شراب زودگیر ** در میان راه می‌افتد چو پیر
  • خاصه این باده که از خم بلی است ** نه میی که مستی او یکشبیست
  • آنک آن اصحاب کهف از نقل و نقل ** سیصد و نه سال گم کردند عقل
  • زان زنان مصر جامی خورده‌اند ** دستها را شرحه شرحه کرده‌اند
  • ساحران هم سکر موسی داشتند ** دار را دلدار می‌انگاشتند 2100
  • جعفر طیار زان می بود مست ** زان گرو می‌کرد بی‌خود پا و دست
  • قصه‌ی سبحانی ما اعظم شانی گفتن ابویزید قدس الله سره و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان
  • با مریدان آن فقیر محتشم ** بایزید آمد که نک یزدان منم
  • گفت مستانه عیان آن ذوفنون ** لا اله الا انا ها فاعبدون
  • چون گذشت آن حال گفتندش صباح ** تو چنین گفتی و این نبود صلاح
  • گفت این بار ار کنم من مشغله ** کاردها بر من زنید آن دم هله 2105