English    Türkçe    فارسی   

4
2227-2251

  • از پی سوراخ بینی رست گل ** بو وظیفه‌ی بینی آمد ای عتل
  • بوی گل بهر مشامست ای دلیر ** جای آن بو نیست این سوراخ زیر
  • کی ازین جا بوی خلد آید ترا ** بو ز موضع جو اگر باید ترا
  • هم‌چنین حب الوطن باشد درست ** تو وطن بشناس ای خواجه نخست 2230
  • گفت آن ماهی زیرک ره کنم ** دل ز رای و مشورتشان بر کنم
  • نیست وقت مشورت هین راه کن ** چون علی تو آه اندر چاه کن
  • محرم آن آه کم‌یابست بس ** شب رو و پنهان‌روی کن چون عسس
  • سوی دریا عزم کن زین آب‌گیر ** بحر جو و ترک این گرداب گیر
  • سینه را پا ساخت می‌رفت آن حذور ** از مقام با خطر تا بحر نور 2235
  • هم‌چو آهو کز پی او سگ بود ** می‌دود تا در تنش یک رگ بود
  • خواب خرگوش و سگ اندر پی خطاست ** خواب خود در چشم ترسنده کجاست
  • رفت آن ماهی ره دریا گرفت ** راه دور و پهنه‌ی پهنا گرفت
  • رنجها بسیار دید و عاقبت ** رفت آخر سوی امن و عافیت
  • خویشتن افکند در دریای ژرف ** که نیابد حد آن را هیچ طرف 2240
  • پس چو صیادان بیاوردند دام ** نیم‌عاقل را از آن شد تلخ کام
  • گفت اه من فوت کردم فرصه را ** چون نگشتم همره آن رهنما
  • ناگهان رفت او ولیکن چونک رفت ** می‌ببایستم شدن در پی بتفت
  • بر گذشته حسرت آوردن خطاست ** باز ناید رفته یاد آن هباست
  • قصه‌ی آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی
  • آن یکی مرغی گرفت از مکر و دام ** مرغ او را گفت ای خواجه‌ی همام 2245
  • به تو بسی گاوان و میشان خورده‌ای ** تو بسی اشتر به قربان کرده‌ای
  • تو نگشتی سیر زانها در زمن ** هم نگردی سیر از اجزای من
  • هل مرا تا که سه پندت بر دهم ** تا بدانی زیرکم یا ابلهم
  • اول آن پند هم در دست تو ** ثانیش بر بام کهگل بست تو
  • وآن سوم پند دهم من بر درخت ** که ازین سه پند گردی نیکبخت 2250
  • آنچ بر دستست اینست آن سخن ** که محالی را ز کس باور مکن