English    Türkçe    فارسی   

4
2342-2366

  • کین زمین را از چه ویران می‌کنی ** می‌شکافی و پریشان می‌کنی
  • گفت ای ابله برو و بر من مران ** تو عمارت از خرابی باز دان
  • کی شود گلزار و گندم‌زار این ** تا نگردد زشت و ویران این زمین
  • کی شود بستان و کشت و برگ و بر ** تا نگردد نظم او زیر و زبر 2345
  • تا بنشکافی به نشتر ریش چغز ** کی شود نیکو و کی گردید نغز
  • تا نشوید خلطهاات از دوا ** کی رود شورش کجا آید شفا
  • پاره پاره کرده درزی جامه را ** کس زند آن درزی علامه را
  • که چرا این اطلس بگزیده را ** بردریدی چه کنم بدریده را
  • هر بنای کهنه که آبادان کنند ** نه که اول کهنه را ویران کنند 2350
  • هم‌چنین نجار و حداد و قصاب ** هستشان پیش از عمارتها خراب
  • آن هلیله و آن بلیله کوفتن ** زان تلف گردند معموری تن
  • تا نکوبی گندم اندر آسیا ** کی شود آراسته زان خوان ما
  • آن تقاضا کرد آن نان و نمک ** که ز شستت وا رهانم ای سمک
  • گر پذیری پند موسی وا رهی ** از چنین شست بد نامنتهی 2355
  • بس که خود را کرده‌ای بنده‌ی هوا ** کرمکی را کرده‌ای تو اژدها
  • اژدها را اژدها آورده‌ام ** تا با صلاح آورم من دم به دم
  • تا دم آن از دم این بشکند ** مار من آن اژدها را بر کند
  • گر رضا دادی رهیدی از دو مار ** ورنه از جانت برآرد آن دمار
  • گفت الحق سخت استا جادوی ** که در افکندی به مکر اینجا دوی 2360
  • خلق یک‌دل را تو کردی دو گروه ** جادوی رخنه کند در سنگ و کوه
  • گفت هستم غرق پیغام خدا ** جادوی کی دید با نام خدا
  • غفلت و کفرست مایه‌ی جادوی ** مشعله‌ی دینست جان موسوی
  • من به جادویان چه مانم ای وقیح ** کز دمم پر رشک می‌گردد مسیح
  • من به جادویان چه مانم ای جنب ** که ز جانم نور می‌گیرد کتب 2365
  • چون تو با پر هوا بر می‌پری ** لاجرم بر من گمان آن می‌بری