English    Türkçe    فارسی   

4
2406-2430

  • آدمست از خاک کی ماند به خاک ** جنیست از نار بی‌هیچ اشتراک
  • نیست مانندای آتش آن پری ** گر چه اصلش اوست چون می‌بنگری
  • مرغ از بادست و کی ماند به باد ** نامناسب را خدا نسبت به داد
  • نسبت این فرعها با اصلها ** هست بی‌چون ار چه دادش وصلها
  • آدمی چون زاده‌ی خاک هباست ** این پسر را با پدر نسبت کجاست 2410
  • نسبتی گر هست مخفی از خرد ** هست بی‌چون و خرد کی پی برد
  • باد را بی چشم اگر بینش نداد ** فرق چون می‌کرد اندر قوم عاد
  • چون همی دانست مومن از عدو ** چون همی دانست می را از کدو
  • آتش نمرود را گر چشم نیست ** با خلیلش چون تجشم کردنیست
  • گر نبودی نیل را آن نور و دید ** از چه قبطی را ز سبطی می‌گزید 2415
  • گرنه کوه و سنگ با دیدار شد ** پس چرا داود را او یار شد
  • این زمین را گر نبودی چشم جان ** از چه قارون را فرو خورد آنچنان
  • گر نبودی چشم دل حنانه را ** چون بدیدی هجر آن فرزانه را
  • سنگ‌ریزه گر نبودی دیده‌ور ** چون گواهی دادی اندر مشت در
  • ای خرد بر کش تو پر و بالها ** سوره بر خوان زلزلت زلزالها 2420
  • در قیامت این زمین بر نیک و بد ** کی ز نادیده گواهیها دهد
  • که تحدث حالها و اخبارها ** تظهر الارض لنا اسرارها
  • این فرستادن مرا پیش تو میر ** هست برهانی که بد مرسل خبیر
  • کین چنین دارو چنین ناسور را ** هست درخور از پی میسور را
  • واقعاتی دیده بودی پیش ازین ** که خدا خواهد مرا کردن گزین 2425
  • من عصا و نور بگرفته به دست ** شاخ گستاخ ترا خواهم شکست
  • واقعات سهمگین از بهر این ** گونه گونه می‌نمودت رب دین
  • در خور سر بد و طغیان تو ** تا بدانی کوست درخوردان تو
  • تا بدانی کو حکیمست و خبیر ** مصلح امراض درمان‌ناپذیر
  • تو به تاویلات می‌گشتی از آن ** کور و گر کین هست از خواب گران 2430