English    Türkçe    فارسی   

4
2450-2474

  • تو هلا در بندها را سخت بند ** چندگاهی بر سبال خود بخند 2450
  • سبلتت را بر کند یک یک قدر ** تا بدانی کالقدر یعمی الحذر
  • سبلت تو تیزتر یا آن عاد ** که همی لرزید از دمشان بلاد
  • تو ستیزه‌روتری یا آن ثمود ** که نیامد مثل ایشان در وجود
  • صد ازینها گر بگویم تو کری ** بشنوی و ناشنوده آوری
  • توبه کردم از سخن که انگیختم ** بی‌سخن من دارویت آمیختم 2455
  • که نهم بر ریش خامت تا پزد ** یا بسوزد ریش و ریشه‌ت تا ابد
  • تا بدانی که خبیرست ای عدو ** می‌دهد هر چیز را درخورد او
  • کی کژی کردی و کی کردی تو شر ** که ندیدی لایقش در پی اثر
  • کی فرستادی دمی بر آسمان ** نیکیی کز پی نیامد مثل آن
  • گر مراقب باشی و بیدار تو ** بینی هر دم پاسخ کردار تو 2460
  • چون مراقب باشی و گیری رسن ** حاجتت ناید قیامت آمدن
  • آنک رمزی را بداند او صحیح ** حاجتش ناید که گویندش صریح
  • این بلا از کودنی آید ترا ** که نکردی فهم نکته و رمزها
  • از بدی چون دل سیاه و تیره شد ** فهم کن اینجا نشاید خیره شد
  • ورنه خود تیری شود آن تیرگی ** در رسد در تو جزای خیرگی 2465
  • ور نیاید تیر از بخشایش است ** نه پی نادیدن آلایش است
  • هین مراقب باش گر دل بایدت ** کز پی هر فعل چیزی زایدت
  • ور ازین افزون ترا همت بود ** از مراقب کار بالاتر رود
  • بیان آنک تن خاکی آدمی هم‌چون آهن نیکو جوهر قابل آینه شدن است تا درو هم در دنیا بهشت و دوزخ و قیامت و غیر آن معاینه بنماید نه بر طریق خیال
  • پس چو آهن گرچه تیره‌هیکلی ** صیقلی کن صیقلی کن صیقلی
  • تا دلت آیینه گردد پر صور ** اندرو هر سو ملیحی سیمبر 2470
  • آهن ار چه تیره و بی‌نور بود ** صیقلی آن تیرگی از وی زدود
  • صیقلی دید آهن و خوش کرد رو ** تا که صورتها توان دید اندرو
  • گر تن خاکی غلیظ و تیره است ** صیقلش کن زانک صیقل گیره است
  • تا درو اشکال غیبی رو دهد ** عکس حوری و ملک در وی جهد