English    Türkçe    فارسی   

4
2547-2571

  • من نکردم آنچ گفتند از بهی ** گنج رفت و خانه و دستم تهی
  • خانه‌ی اجرت گرفتی و کری ** نیست ملک تو به بیعی یا شری
  • این کری را مدت او تا اجل ** تا درین مدت کنی در وی عمل
  • پاره‌دوزی می‌کنی اندر دکان ** زیر این دکان تو مدفون دو کان 2550
  • هست این دکان کرایی زود باش ** تیشه بستان و تکش را می‌تراش
  • تا که تیشه ناگهان بر کان نهی ** از دکان و پاره‌دوزی وا رهی
  • پاره‌دوزی چیست خورد آب و نان ** می‌زنی این پاره بر دلق گران
  • هر زمان می‌درد این دلق تنت ** پاره بر وی می‌زنی زین خوردنت
  • ای ز نسل پادشاه کامیار ** با خود آ زین پاره‌دوزی ننگ دار 2555
  • پاره‌ای بر کن ازین قعر دکان ** تا برآرد سر به پیش تو دو کان
  • پیش از آن کین مهلت خانه‌ی کری ** آخر آید تو نخورده زو بری
  • پس ترا بیرون کند صاحب دکان ** وین دکان را بر کند از روی کان
  • تو ز حسرت گاه بر سر می‌زنی ** گاه ریش خام خود بر می‌کنی
  • کای دریغا آن من بود این دکان ** کور بودم بر نخوردم زین مکان 2560
  • ای دریغا بود ما را برد باد ** تا ابد یا حسرتا شد للعباد
  • غره شدن آدمی به ذکاوت و تصویرات طبع خویشتن و طلب ناکردن علم غیب کی علم انبیاست
  • دیدم اندر خانه من نقش و نگار ** بودم اندر عشق خانه بی‌قرار
  • بودم از گنج نهانی بی‌خبر ** ورنه دستنبوی من بودی تبر
  • آه گر داد تبر را دادمی ** این زمان غم را تبرا دادمی
  • چشم را بر نقش می‌انداختم ** هم‌چو طفلان عشقها می‌باختم 2565
  • پس نکو گفت آن حکیم کامیار ** که تو طفلی خانه پر نقش و نگار
  • در الهی‌نامه بس اندرز کرد ** که بر آر دودمان خویش گرد
  • بس کن ای موسی بگو وعده‌ی سوم ** که دل من ز اضطرابش گشت گم
  • گفت موسی آن سوم ملک دوتو ** دو جهانی خالص از خصم و عدو
  • بیشتر زان ملک که اکنون داشتی ** کان بد اندر جنگ و این در آشتی 2570
  • آنک در جنگت چنان ملکی دهد ** بنگر اندر صلح خوانت چون نهد