English    Türkçe    فارسی   

4
2591-2615

  • گفت عکاشه صفر بگذشت و رفت ** گفت که جنت ترا ای شیر زفت
  • دیگری آمد که بگذشت آن صفر ** گفت عکاشه ببرد از مژده بر
  • پس رجال از نقل عالم شادمان ** وز بقااش شادمان این کودکان
  • چونک آب خوش ندید آن مرغ کور ** پیش او کوثر نیامد آب شور
  • هم‌چنین موسی کرامت می‌شمرد ** که نگردد صاف اقبال تو درد 2595
  • گفت احسنت و نکو گفت ولیک ** تا کنم من مشورت با یار نیک
  • مشورت کردن فرعون با ایسیه در ایمان آوردن به موسی علیه‌السلام
  • باز گفت او این سخن با ایسیه ** گفت جان افشان برین ای دل‌سیه
  • بس عنایتهاست متن این مقال ** زود در یاب ای شه نیکو خصال
  • وقت کشت آمد زهی پر سود کشت ** این بگفت و گریه کرد و گرم گشت
  • بر جهید از جا و گفتا بخ لک ** آفتابی تاجر گشتت ای کلک 2600
  • عیب کل را خود بپوشاند کلاه ** خاصه چون باشد کله خورشید و ماه
  • هم در آن مجلس که بشنیدی تو این ** چون نگفتی آری و صد آفرین
  • این سخن در گوش خورشید ار شدی ** سرنگون بر بوی این زیر آمدی
  • هیچ می‌دانی چه وعده‌ست و چه داد ** می‌کند ابلیس را حق افتقاد
  • چون بدین لطف آن کریمت باز خواند ** ای عجب چون زهره‌ات بر جای ماند 2605
  • زهره‌ات ندرید تا زان زهره‌ات ** بودی اندر هر دو عالم بهره‌ات
  • زهره‌ای کز بهره‌ی حق بر درد ** چون شهیدان از دو عالم بر خورد
  • غافلی هم حکمتست و این عمی ** تا بماند لیک تا این حد چرا
  • غافلی هم حکمتست و نعمتست ** تا نپرد زود سرمایه ز دست
  • لیک نی چندانک ناسوری شود ** زهر جان و عقل رنجوری شود 2610
  • خود کی یابد این چنین بازار را ** که به یک گل می‌خری گلزار را
  • دانه‌ای را صد درختستان عوض ** حبه‌ای را آمدت صد کان عوض
  • کان لله دادن آن حبه است ** تا که کان‌الله له آید به دست
  • زآنک این هوی ضعیف بی‌قرار ** هست شد زان هوی رب پایدار
  • هوی فانی چونک خود فا او سپرد ** گشت باقی دایم و هرگز نمرد 2615