English    Türkçe    فارسی   

4
2665-2689

  • سوی جنس آید سبک زان ناودان ** جنس بر جنس است عاشق جاودان 2665
  • زن چنان کرد و چو دید آن طفل او ** جنس خود خوش خوش بدو ورد آورد
  • سوی بام آمد ز متن ناودان ** جاذب هر جنس را هم جنس دان
  • غژغژان آمد به سوی طفل طفل ** وا رهید او از فتادن سوی سفل
  • زان بود جنس بشر پیغامبران ** تا بجنسیت رهند از ناودان
  • پس بشر فرمود خود را مثلکم ** تا به جنس آیید و کم گردید گم 2670
  • زانک جنسیت عجایب جاذبیست ** جاذبش جنسست هر جا طالبیست
  • عیسی و ادریس بر گردون شدند ** با ملایک چونک هم‌جنس آمدند
  • باز آن هاروت و ماروت از بلند ** جنس تن بودند زان زیر آمدند
  • کافران هم جنس شیطان آمده ** جانشان شاگرد شیطانان شده
  • صد هزاران خوی بد آموخته ** دیده‌های عقل و دل بر دوخته 2675
  • کمترین خوشان به زشتی آن حسد ** آن حسد که گردن ابلیس زد
  • زان سگان آموخته حقد و حسد ** که نخواهد خلق را ملک ابد
  • هر کرا دید او کمال از چپ و راست ** از حسد قولنجش آمد درد خاست
  • زآنک هر بدبخت خرمن‌سوخته ** می‌نخواهد شمع کس افروخته
  • هین کمالی دست آور تا تو هم ** از کمال دیگران نفتی به غم 2680
  • از خدا می‌خواه دفع این حسد ** تا خدایت وا رهاند از جسد
  • مر ترا مشغولیی بخشد درون ** که نپردازی از آن سوی برون
  • جرعه‌ی می را خدا آن می‌دهد ** که بدو مست از دو عالم می‌دهد
  • خاصیت بنهاده در کف حشیش ** کو زمانی می‌رهاند از خودیش
  • خواب را یزدان بدان سان می‌کند ** کز دو عالم فکر را بر می‌کند 2685
  • کرد مجنون را ز عشق پوستی ** کو بنشناسد عدو از دوستی
  • صد هزاران این چنین می‌دارد او ** که بر ادراکات تو بگمارد او
  • هست میهای شقاوت نفس را ** که ز ره بیرون برد آن نحس را
  • هست میهای سعادت عقل را ** که بیابد منزل بی‌نقل را