English    Türkçe    فارسی   

4
3120-3144

  • من هم از بهر دوام نسل خویش ** جفت خواهم پور خود را خوب کیش 3120
  • دختری خواهم ز نسل صالحی ** نی ز نسل پادشاهی کالحی
  • شاه خود این صالحست آزاد اوست ** نی اسیر حرص فرجست و گلوست
  • مر اسیران را لقب کردند شاه ** عکس چون کافور نام آن سیاه
  • شد مفازه بادیه‌ی خون‌خوار نام ** نیکبخت آن پیس را کردند عام
  • بر اسیر شهوت و حرص و امل ** بر نوشته میر یا صدر اجل 3125
  • آن اسیران اجل را عام داد ** نام امیران اجل اندر بلاد
  • صدر خوانندش که در صف نعال ** جان او پستست یعنی جاه و مال
  • شاه چون با زاهدی خویشی گزید ** این خبر در گوش خاتونان رسید
  • اختیار کردن پادشاه دختر درویش زاهدی را از جهت پسر و اعتراض کردن اهل حرم و ننگ داشتن ایشان از پیوندی درویش
  • مادر شه‌زاده گفت از نقص عقل ** شرط کفویت بود در عقل نقل
  • تو ز شح و بخل خواهی وز دها ** تا ببندی پور ما را بر گدا 3130
  • گفت صالح را گدا گفتن خطاست ** کو غنی القلب از داد خداست
  • در قناعت می‌گریزد از تقی ** نه از لیمی و کسل هم‌چون گدا
  • قلتی کان از قناعت وز تقاست ** آن ز فقر و قلت دونان جداست
  • حبه‌ای آن گر بیابد سر نهد ** وین ز گنج زر به همت می‌جهد
  • شه که او از حرص قصد هر حرام ** می‌کند او را گدا گوید همام 3135
  • گفت کو شهر و قلاع او را جهاز ** یا نثار گوهر و دینار ریز
  • گفت رو هر که غم دین برگزید ** باقی غمها خدا از وی برید
  • غالب آمد شاه و دادش دختری ** از نژاد صالحی خوش جوهری
  • در ملاحت خود نظیر خود نداشت ** چهره‌اش تابان‌تر از خورشید چاشت
  • حسن دختر این خصالش آنچنان ** کز نکویی می‌نگنجد در بیان 3140
  • صید دین کن تا رسد اندر تبع ** حسن و مال و جاه و بخت منتفع
  • آخرت قطار اشتر دان به ملک ** در تبع دنیاش هم‌چون پشم و پشک
  • پشم بگزینی شتر نبود ترا ** ور بود اشتر چه قیمت پشم را
  • چون بر آمد این نکاح آن شاه را ** با نژاد صالحان بی مرا