English    Türkçe    فارسی   

4
3335-3359

  • گر امین آیید سوی اهل راز ** وا رهید از سر کله مانند باز 3335
  • سر کلاه چشم‌بند گوش‌بند ** که ازو بازست مسکین و نژند
  • زان کله مر چشم بازان را سدست ** که همه میلش سوی جنس خودست
  • چون برید از جنس با شه گشت یار ** بر گشاید چشم او را بازدار
  • راند دیوان را حق از مرصاد خویش ** عقل جزوی را ز استبداد خویش
  • که سری کم کن نه‌ای تو مستبد ** بلک شاگرد دلی و مستعد 3340
  • رو بر دل رو که تو جزو دلی ** هین که بنده‌ی پادشاه عادلی
  • بندگی او به از سلطانیست ** که انا خیر دم شیطانیست
  • فرق بین و برگزین تو ای حبیس ** بندگی آدم از کبر بلیس
  • گفت آنک هست خورشید ره او ** حرف طوبی هر که ذلت نفسه
  • سایه‌ی طوبی ببین وخوش بخسپ ** سر بنه در سایه بی‌سرکش بخسپ 3345
  • ظل ذلت نفسه خوش مضجعیست ** مستعد آن صفا و مهجعیست
  • گر ازین سایه روی سوی منی ** زود طاغی گردی و ره گم کنی
  • بیان آنک یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله چون نبی نیستی ز امت باش چونک سلطان نه‌ای رعیت باش پس رو خاموش باش از خود زحمتی و رایی متراش
  • پس برو خاموش باش از انقیاد ** زیر ظل امر شیخ و اوستاد
  • ورنه گر چه مستعد و قابلی ** مسخ گردی تو ز لاف کاملی
  • هم ز استعداد وا مانی اگر ** سر کشی ز استاد راز و با خبر 3350
  • صبر کن در موزه دوزی تو هنوز ** ور بوی بی‌صبر گردی پاره‌دوز
  • کهنه‌دوزان گر بدیشان صبر و حلم ** جمله نودوزان شدندی هم به علم
  • بس بکوشی و بخر از کلال ** هم تو گویی خویش کالعقل عقال
  • هم‌چو آن مرد مفلسف روز مرگ ** عقل را می‌دید بس بی‌بال و برگ
  • بی‌غرض می‌کرد آن دم اعتراف ** کز ذکاوت راندیم اسپ از گزاف 3355
  • از غروری سر کشیدیم از رجال ** آشنا کردیم در بحر خیال
  • آشنا هیچست اندر بحر روح ** نیست اینجا چاره جز کشتی نوح
  • این چنین فرمود این شاه رسل ** که منم کشتی درین دریای کل
  • یا کسی کو در بصیرتهای من ** شد خلیفه‌ی راستی بر جای من