English    Türkçe    فارسی   

4
3598-3622

  • گفت حق آن سگ نیرزد هم به آن ** پیش سگ انداز از دور استخوان
  • هین بجنبان آن عصا تا خاکها ** وا دهد هرچه ملخ کردش فنا
  • وان ملخها در زمان گردد سیاه ** تا ببیند خلق تبدیل اله 3600
  • که سببها نیست حاجت مر مرا ** آن سبب بهر حجابست و غطا
  • تا طبیعی خویش بر دارو زند ** تا منجم رو با ستاره کند
  • تا منافق از حریصی بامداد ** سوی بازار آید از بیم کساد
  • بندگی ناکرده و ناشسته روی ** لقمه‌ی دوزخ بگشته لقمه‌جوی
  • آکل و ماکول آمد جان عام ** هم‌چو آن بره‌ی چرنده از حطام 3605
  • می‌چرد آن بره و قصاب شاد ** کو برای ما چرد برگ مراد
  • کار دوزخ می‌کنی در خوردنی ** بهر او خود را تو فربه می‌کنی
  • کار خود کن روزی حکمت بچر ** تا شود فربه دل با کر و فر
  • خوردن تن مانع این خوردنست ** جان چو بازرگان و تن چون ره‌زنست
  • شمع تاجر آنگهست افروخته ** که بود ره‌زن چو هیزم سوخته 3610
  • که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش ** خویشتن را گم مکن یاوه مکوش
  • دانک هر شهوت چو خمرست و چو بنگ ** پرده‌ی هوشست وعاقل زوست دنگ
  • خمر تنها نیست سرمستی هوش ** هر چه شهوانیست بندد چشم و گوش
  • آن بلیس از خمر خوردن دور بود ** مست بود او از تکبر وز جحود
  • مست آن باشد که آن بیند که نیست ** زر نماید آنچ مس و آهنیست 3615
  • این سخن پایان ندارد موسیا ** لب بجنبان تا برون روژد گیا
  • هم‌چنان کرد و هم اندر دم زمین ** سبز گشت از سنبل و حب ثمین
  • اندر افتادند در لوت آن نفر ** قحط دیده مرده از جوع البقر
  • چند روزی سیر خوردند از عطا ** آن دمی و آدمی و چارپا
  • چون شکم پر گشت و بر نعمت زدند ** وآن ضرورت رفت پس طاغی شدند 3620
  • نفس فرعونیست هان سیرش مکن ** تا نیارد یاد از آن کفر کهن
  • بی تف آتش نگردد نفس خوب ** تا نشد آهن چو اخگر هین مکوب