English    Türkçe    فارسی   

4
3797-3821

  • ورنه در عالم کرا زهره بدی ** که ربودی از ضعیفی تربدی
  • کف احمد زان نظر مخدوش گشت ** بحر او از مهر کف پرجوش گشت
  • مه همه کفست معطی نورپاش ** ماه را گر کف نباشد گو مباش
  • احمد ار بگشاید آن پر جلیل ** تا ابد بیهوش ماند جبرئیل 3800
  • چون گذشت احمد ز سدره و مرصدش ** وز مقام جبرئیل و از حدش
  • گفت او را هین بپر اندر پیم ** گفت رو رو من حریف تو نیم
  • باز گفت او را بیا ای پرده‌سوز ** من باوج خود نرفتستم هنوز
  • گفت بیرون زین حد ای خوش‌فر من ** گر زنم پری بسوزد پر من
  • حیرت اندر حیرت آمد این قصص ** بیهشی خاصگان اندر اخص 3805
  • بیهشیها جمله اینجا بازیست ** چند جان داری که جان پردازیست
  • جبرئیلا گر شریفی و عزیز ** تو نه‌ای پروانه و نه شمع نیز
  • شمع چون دعوت کند وقت فروز ** جان پروانه نپرهیزد ز سوز
  • این حدیث منقلب را گور کن ** شیر را برعکس صید گور کن
  • بند کن مشک سخن‌شاشیت را ** وا مکن انبان قلماشیت را 3810
  • آنک بر نگذشت اجزاش از زمین ** پیش او معکوس و قلماشیست این
  • لا تخالفهم حبیبی دارهم ** یا غریبا نازلا فی دارهم
  • اعط ما شائوا وراموا وارضهم ** یا ظعینا ساکنا فی‌ارضهم
  • تا رسیدن در شه و در ناز خوش ** رازیا با مرغزی می‌ساز خویش
  • موسیا در پیش فرعون زمن ** نرم باید گفت قولا لینا 3815
  • آب اگر در روغن جوشان کنی ** دیگدان و دیگ را ویران کنی
  • نرم گو لیکن مگو غیر صواب ** وسوسه مفروش در لین الخطاب
  • وقت عصر آمد سخن کوتاه کن ** ای که عصرت عصر را آگاه کن
  • گو تو مر گل‌خواره را که قند به ** نرمی فاسد مکن طینش مده
  • نطق جان را روضه‌ی جانیستی ** گر ز حرف و صوت مستغنیستی 3820
  • این سر خر در میان قندزار ** ای بسا کس را که بنهادست خار