English    Türkçe    فارسی   

4
508-532

  • وای بر وی گر بساید پرده را ** تیغ اللهی کند دستش جدا
  • دست چه بود خود سرش را بر کند ** آن سری کز جهل سرها می‌کند
  • این به تقدیر سخن گفتم ترا ** ورنه خود دستش کجا و آن کجا 510
  • خاله را خایه بدی خالو شدی ** این به تقدیر آمدست ار او بدی
  • از زبان تا چشم کو پاک از شکست ** صد هزاران ساله گویم اندکست
  • هین مشو نومید نور از آسمان ** حق چو خواهد می‌رسد در یک زمان
  • صد اثر در کانها از اختران ** می‌رساند قدرتش در هر زمان
  • اختر گردون ظلم را ناسخست ** اختر حق در صفاتش راسخست 515
  • چرخ پانصد ساله راه ای مستعین ** در اثر نزدیک آمد با زمین
  • سه هزاران سال و پانصد تا زحل ** دم بدم خاصیتش آرد عمل
  • در همش آرد چو سایه در ایاب ** طول سایه چیست پیش آفتاب
  • وز نفوس پاک اختروش مدد ** سوی اخترهای گردون می‌رسد
  • ظاهر آن اختران قوام ما ** باطن ما گشته قوام سما 520
  • در بیان آنک حکما گویند آدمی عالم صغریست و حکمای اللهی گویند آدمی عالم کبریست زیرا آن علم حکما بر صورت آدمی مقصور بود و علم این حکما در حقیقت حقیقت آدمی موصول بود
  • پس به صورت عالم اصغر توی ** پس به معنی عالم اکبر توی
  • ظاهر آن شاخ اصل میوه است ** باطنا بهر ثمر شد شاخ هست
  • گر نبودی میل و اومید ثمر ** کی نشاندی باغبان بیخ شجر
  • پس به معنی آن شجر از میوه زاد ** گر به صورت از شجر بودش ولاد
  • مصطفی زین گفت که آدم و انبیا ** خلف من باشند در زیر لوا 525
  • بهر این فرموده است آن ذو فنون ** رمز نحن اخرون السابقون
  • گر بصورت من ز آدم زاده‌ام ** من به معنی جد جد افتاده‌ام
  • کز برای من بدش سجده‌ی ملک ** وز پی من رفت بر هفتم فلک
  • پس ز من زایید در معنی پدر ** پس ز میوه زاد در معنی شجر
  • اول فکر آخر آمد در عمل ** خاصه فکری کو بود وصف ازل 530
  • حاصل اندر یک زمان از آسمان ** می‌رود می‌آید ایدر کاروان
  • نیست بر این کاروان این ره دراز ** کی مفازه زفت آید با مفاز