English    Türkçe    فارسی   

4
54-78

  • بیند آن معشوقه را او با چراغ ** طالب انگشتری در جوی باغ
  • پس قرین می‌کرد از ذوق آن نفس ** با ثنای حق دعای آن عسس 55
  • که زیان کردم عسس را از گریز ** بیست چندان سیم و زر بر وی بریز
  • از عوانی مر ورا آزاد کن ** آنچنان که شادم او را شاد کن
  • سعد دارش این جهان و آن جهان ** از عوانی و سگی‌اش وا رهان
  • گرچه خوی آن عوان هست ای خدا ** که هماره خلق را خواهد بلا
  • گر خبر آید که شه جرمی نهاد ** بر مسلمانان شود او زفت و شاد 60
  • ور خبر آید که شه رحمت نمود ** از مسلمانان فکند آن را به جود
  • ماتمی در جان او افتد از آن ** صد چنین ادبارها دارد عوان
  • او عوان را در دعا در می‌کشید ** کز عوان او را چنان راحت رسید
  • بر همه زهر و برو تریاق بود ** آن عوان پیوند آن مشتاق بود
  • پس بد مطلق نباشد در جهان ** بد به نسبت باشد این را هم بدان 65
  • در زمانه هیچ زهر و قند نیست ** که یکی را پا دگر را بند نیست
  • مر یکی را پا دگر را پای‌بند ** مر یکی را زهر و بر دیگر چو قند
  • زهر مار آن مار را باشد حیات ** نسبتش با آدمی باشد ممات
  • خلق آبی را بود دریا چو باغ ** خلق خاکی را بود آن مرگ و داغ
  • همچنین بر می‌شمر ای مرد کار ** نسبت این از یکی کس تا هزار 70
  • زید اندر حق آن شیطان بود ** در حق شخصی دگر سلطان بود
  • آن بگوید زید صدیق سنیست ** وین بگوید زید گبر کشتنیست
  • زيد يك ذات است بر آن يك جنان ** او بر اين ديگر همه رنج و زيان
  • گر تو خواهی کو ترا باشد شکر ** پس ورا از چشم عشاقش نگر
  • منگر از چشم خودت آن خوب را ** بین به چشم طالبان مطلوب را 75
  • چشم خود بر بند زان خوش‌چشم تو ** عاریت کن چشم از عشاق او
  • بلک ازو کن عاریت چشم و نظر ** پس ز چشم او بروی او نگر
  • تا شوی آمن ز سیری و ملال ** گفت کان الله له زین ذوالجلال