English    Türkçe    فارسی   

4
716-740

  • نیست این از ران گاو ای مفتری ** ران گاوت می‌نماید از خری
  • بذل شاهانه‌ست این بی رشوتی ** بخشش محضست این از رحمتی
  • تحریض سلیمان علیه‌السلام مر رسولان را بر تعجیل به هجرت بلقیس بهر ایمان
  • هم‌چنان که شه سلیمان در نبرد ** جذب خیل و لشکر بلقیس کرد
  • که بیایید ای عزیزان زود زود ** که برآمد موجها از بحر جود
  • سوی ساحل می‌فشاند بی‌خطر ** جوش موجش هر زمانی صد گهر 720
  • الصلا گفتیم ای اهل رشاد ** کین زمان رضوان در جنت گشاد
  • پس سلیمان گفت ای پیکان روید ** سوی بلقیس و بدین دین بگروید
  • پس بگوییدش بیا اینجا تمام ** زود که ان الله یدعوا بالسلام
  • هین بیا ای طالب دولت شتاب ** که فتوحست این زمان و فتح باب
  • ای که تو طالب نه‌ای تو هم بیا ** تا طلب یابی ازین یار وفا 725
  • سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان
  • ملک برهم زن تو ادهم‌وار زود ** تا بیابی هم‌چو او ملک خلود
  • خفته بود آن شه شبانه بر سریر ** حارسان بر بام اندر دار و گیر
  • قصد شه از حارسان آن هم نبود ** که کند زان دفع دزدان و رنود
  • او همی دانست که آن کو عادلست ** فارغست از واقعه آمن دلست
  • عدل باشد پاسبان گامها ** نه به شب چوبک‌زنان بر بامها 730
  • لیک بد مقصودش از بانگ رباب ** هم‌چو مشتاقان خیال آن خطاب
  • ناله‌ی سرنا و تهدید دهل ** چیزکی ماند بدان ناقور کل
  • پس حکیمان گفته‌اند این لحنها ** از دوار چرخ بگرفتیم ما
  • بانگ گردشهای چرخست این که خلق ** می‌سرایندش به طنبور و به حلق
  • مومنان گویند که آثار بهشت ** نغز گردانید هر آواز زشت 735
  • ما همه اجزای آدم بوده‌ایم ** در بهشت آن لحنها بشنوده‌ایم
  • گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی ** یادمان آمد از آنها چیزکی
  • لیک چون آمیخت با خاک کرب ** کی دهند این زیر و آن بم آن طرب
  • آب چون آمیخت با بول و کمیز ** گشت ز آمیزش مزاجش تلخ و تیز
  • چیزکی از آب هستش در جسد ** بول گیرش آتشی را می‌کشد 740