English    Türkçe    فارسی   

4
810-834

  • چیست اندر خم که اندر نهر نیست ** چیست اندر خانه که اندر شهر نیست 810
  • این جهان خمست و دل چون جوی آب ** این جهان حجره‌ست و دل شهر عجاب
  • پیدا کردن سلیمان علیه‌السلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله
  • هین بیا که من رسولم دعوتی ** چون اجل شهوت‌کشم نه شهوتی
  • ور بود شهوت امیر شهوتم ** نه اسیر شهوت روی بتم
  • بت‌شکن بودست اصل اصل ما ** چون خلیل حق و جمله انبیا
  • گر در آییم ای رهی در بتکده ** بت سجود آرد نه ما در معبده 815
  • احمد و بوجهل در بتخانه رفت ** زین شدن تا آن شدن فرقیست زفت
  • این در آید سر نهند او را بتان ** آن در آید سر نهد چون امتان
  • این جهان شهوتی بتخانه‌ایست ** انبیا و کافران را لانه‌ایست
  • لیک شهوت بنده‌ی پاکان بود ** زر نسوزد زانک نقد کان بود
  • کافران قلب‌اند و پاکان هم‌چو زر ** اندرین بوته درند این دو نفر 820
  • قلب چون آمد سیه شد در زمان ** زر در آمد شد زری او عیان
  • دست و پا انداخت زر در بوته خوش ** در رخ آتش همی خندد رگش
  • جسم ما روپوش ما شد در جهان ** ما چو دریا زیر این که در نهان
  • شاه دین را منگر ای نادان بطین ** کین نظر کردست ابلیس لعین
  • کی توان اندود این خورشید را ** با کف گل تو بگو آخر مرا 825
  • گر بریزی خاک و صد خاکسترش ** بر سر نور او برآید بر سرش
  • که کی باشد کو بپوشد روی آب ** طین کی باشد کو بپوشد آفتاب
  • خیز بلقیسا چو ادهم شاه‌وار ** دود ازین ملک دو سه روزه بر آر
  • باقی قصه‌ی ابراهیم ادهم قدس‌الله سره
  • بر سر تختی شنید آن نیک‌نام ** طقطقی و های و هویی شب ز بام
  • گامهای تند بر بام سرا ** گفت با خود این چنین زهره کرا 830
  • بانگ زد بر روزن قصر او که کیست ** این نباشد آدمی مانا پریست
  • سر فرو کردند قومی بوالعجب ** ما همی گردیم شب بهر طلب
  • هین چه می‌جویید گفتند اشتران ** گفت اشتر بام بر کی جست هان
  • پس بگفتندش که تو بر تخت جاه ** چون همی جویی ملاقات اله