English    Türkçe    فارسی   

4
835-859

  • خود همان بد دیگر او را کس ندید ** چون پری از آدمی شد ناپدید 835
  • معنی‌اش پنهان و او در پیش خلق ** خلق کی بینند غیر ریش و دلق
  • چون ز چشم خویش و خلقان دور شد ** هم‌چو عنقا در جهان مشهور شد
  • جان هر مرغی که آمد سوی قاف ** جمله‌ی عالم ازو لافند لاف
  • چون رسید اندر سبا این نور شرق ** غلغلی افتاد در بلقیس و خلق
  • روحهای مرده جمله پر زدند ** مردگان از گور تن سر بر زدند 840
  • یک دگر را مژده می‌دادند هان ** نک ندایی می‌رسد از آسمان
  • زان ندا دینها همی‌گردند گبز ** شاخ و برگ دل همی گردند سبز
  • از سلیمان آن نفس چون نفخ صور ** مردگان را وا رهانید از قبور
  • مر ترا بادا سعادت بعد ازین ** این گذشت الله اعلم بالیقین
  • بقیه‌ی قصه‌ی اهل سبا و نصیحت و ارشاد سلیمان علیه‌السلام آل بلقیس را هر یکی را اندر خور خود و مشکلات دین و دل او و صید کردن هر جنس مرغ ضمیری به صفیر آن جنس مرغ و طعمه‌ی او
  • قصه گویم از سبا مشتاق‌وار ** چون صبا آمد به سوی لاله‌زار 845
  • لاقت الاشباح یوم وصلها ** عادت الاولاد صوب اصلها
  • امة العشق الخفی فی الامم ** مثل جود حوله لوم السقم
  • ذلة الارواح من اشباحها ** عزة الاشباح من ارواحها
  • ایها العشاق السقیا لکم ** انتم الباقون و البقیالکم
  • ایها السالون قوموا واعشقوا ** ذاک ریح یوسف فاستنشقوا 850
  • منطق‌الطیر سلیمانی بیا ** بانگ هر مرغی که آید می‌سرا
  • چون به مرغانت فرستادست حق ** لحن هر مرغی بدادستت سبق
  • مرغ جبری را زبان جبر گو ** مرغ پر اشکسته را از صبر گو
  • مرغ صابر را تو خوش دار و معاف ** مرغ عنقا را بخوان اوصاف قاف
  • مر کبوتر را حذر فرما ز باز ** باز را از حلم گو و احتراز 855
  • وان خفاشی را که ماند او بی‌نوا ** می‌کنش با نور جفت و آشنا
  • کبک جنگی را بیاموزان تو صلح ** مر خروسان را نما اشراط صبح
  • هم‌چنان می‌رو ز هدهد تا عقاب ** ره نما والله اعلم بالصواب
  • آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همه‌ی ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت
  • چون سلیمان سوی مرغان سبا ** یک صفیری کرد بست آن جمله را