English    Türkçe    فارسی   

4
998-1022

  • ظاهرش را شهره‌ی گیهان کنیم ** باطنش را از همه پنهان کنیم
  • زر کان بود آب و گل ما زرگریم ** که گهش خلخال و گه خاتم بریم
  • گه حمایلهای شمشیرش کنیم ** گاه بند گردن شیرش کنیم 1000
  • گه ترنج تخت بر سازیم ازو ** گاه تاج فرقهای ملک‌جو
  • عشقها داریم با این خاک ما ** زانک افتادست در قعده‌ی رضا
  • گه چنین شاهی ازو پیدا کنیم ** گه هم او را پیش شه شیدا کنیم
  • صد هزاران عاشق و معشوق ازو ** در فغان و در نفیر و جست و جو
  • کار ما اینست بر کوری آن ** که به کار ما ندارد میل جان 1005
  • این فضیلت خاک را زان رو دهیم ** که نواله پیش بی‌برگان نهیم
  • زانک دارد خاک شکل اغبری ** وز درون دارد صفات انوری
  • ظاهرش با باطنش گشته به جنگ ** باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ
  • ظاهرش گوید که ما اینیم و بس ** باطنش گوید نکو بین پیش و پس
  • ظاهرش منکر که باطن هیچ نیست ** باطنش گوید که بنماییم بیست 1010
  • ظاهرش با باطنش در چالش‌اند ** لاجرم زین صبر نصرت می‌کشند
  • زین ترش‌رو خاک صورتها کنیم ** خنده‌ی پنهانش را پیدا کنیم
  • زانک ظاهر خاک اندوه و بکاست ** در درونش صد هزاران خنده‌هاست
  • کاشف السریم و کار ما همین ** کین نهانها را بر آریم از کمین
  • گرچه دزد از منکری تن می‌زند ** شحنه آن از عصر پیدا می‌کند 1015
  • فضلها دزدیده‌اند این خاکها ** تا مقر آریمشان از ابتلا
  • بس عجب فرزند کو را بوده است ** لیک احمد بر همه افزوده است
  • شد زمین و آسمان خندان و شاد ** کین چنین شاهی ز ما دو جفت زاد
  • می‌شکافد آسمان از شادیش ** خاک چون سوسن شده ز آزادیش
  • ظاهرت با باطنت ای خاک خوش ** چونک در جنگ‌اند و اندر کش‌مکش 1020
  • هر که با خود بهر حق باشد به جنگ ** تا شود معنیش خصم بو و رنگ
  • ظلمتش با نور او شد در قتال ** آفتاب جانش را نبود زوال