English    Türkçe    فارسی   

5
1098-1122

  • هیزم دوزخ تنست و کم کنش  ** ور بروید هیزمی رو بر کنش 
  • ورنه حمال حطب باشی حطب  ** در دو عالم هم‌چو جفت بولهب 
  • از حطب بشناس شاخ سدره را  ** گرچه هر دو سبز باشند ای فتی  1100
  • اصل آن شاخست هفتم آسمان  ** اصل این شاخست از نار و دخان 
  • هست مانندا به صورت پیش حس  ** که غلط‌بینست چشم و کیش حس 
  • هست آن پیدا به پیش چشم دل  ** جهد کن سوی دل آ جهد المقل 
  • ور نداری پا بجنبان خویش را  ** تا ببینی هر کم و هر بیش را 
  • در معنی این بیت «گر راه روی راه برت بگشایند ور نیست شوی بهستیت بگرایند» 
  • گر زلیخا بست درها هر طرف  ** یافت یوسف هم ز جنبش منصرف  1105
  • باز شد قفل و در و شد ره پدید  ** چون توکل کرد یوسف برجهید 
  • گر چه رخنه نیست عالم را پدید  ** خیره یوسف‌وار می‌باید دوید 
  • تا گشاید قفل و در پیدا شود  ** سوی بی‌جایی شما را جا شود 
  • آمدی اندر جهان ای ممتحن  ** هیچ می‌بینی طریق آمدن 
  • تو ز جایی آمدی وز موطنی  ** آمدن را راه دانی هیچ نی  1110
  • گر ندانی تا نگویی راه نیست  ** زین ره بی‌راهه ما را رفتنیست 
  • می‌روی در خواب شادان چپ و راست  ** هیچ دانی راه آن میدان کجاست 
  • تو ببند آن چشم و خود تسلیم کن  ** خویش را بینی در آن شهر کهن 
  • چشم چون بندی که صد چشم خمار  ** بند چشم تست این سو از غرار 
  • چارچشمی تو ز عشق مشتری  ** بر امید مهتری و سروری  1115
  • ور بخسپی مشتری بینی به خواب  ** چغد بد کی خواب بیند جز خراب 
  • مشتری خواهی بهر دم پیچ پیچ  ** تو چه داری که فروشی هیچ هیچ 
  • گر دلت را نان بدی یا چاشتی  ** از خریداران فراغت داشتی 
  • قصه‌ی آن شخص کی دعوی پیغامبری می‌کرد گفتندش چه خورده‌ای کی گیج شده‌ای و یاوه می‌گویی گفت اگر چیزی یافتمی کی خوردمی نه گیج شدمی و نه یاوه گفتمی کی هر سخن نیک کی با غیر اهلش گویند یاوه گفته باشند اگر چه در آن یاوه گفتن مامورند 
  • آن یکی می‌گفت من پیغامبرم  ** از همه پیغامبران فاضلترم 
  • گردنش بستند و بردندش به شاه  ** کین همی گوید رسولم از اله  1120
  • خلق بر وی جمع چون مور و ملخ  ** که چه مکرست و چه تزویر و چه فخ 
  • گر رسول آنست که آید از عدم  ** ما همه پیغامبریم و محتشم